جلوههاى عبادت على علیه السلام
ما على علیه السلام را ندیدیم و از حالات او در عبادت آگاهى نداریم ولى آنها که تصادفا او را در برخى از حالات عبادتش دیدهاند نقلهاى حیرت انگیز دارند که مطالعه آنها در کتب راویان دلها را مىلرزاند. "ابو درداء" نمونهاى از حال عبادت او را این گونه شرح مىدهد. سحرگاهان او را در حال قرائت قرآن در نخلستان دیدم که قرآن مىخواند و اشک مىریخت. و هم او را در اواخر شب دیدم، واله و مبهوت، از خود بیخود شده، که اشک مىریخت و جزع و بیتابى مىکرد. از شدت بیحالى بر روى زمین افتاد و خاموش شد. به بالاى سرش شتافتم و او را چون چوبى خشک بر زمین دیدم. حرکتش دادم، دیدم تکان نمىخورد. گفتم همه از خدائیم و بازگشت ما به سوى خداست، به خدا قسم على علیه السلام از دنیا رفت. گفتم بهتر است آن را به فاطمه علیها السلام خبر دهم، به در خانهاش رفتم و در زدم. فاطمه پرسید «کیستى؟» گفتم ابو درداء خادم درگاه شمایم. «چه خبر است در این وقتشب؟ »گفتم بانوى من سرت به سلامتباشد،على از دنیا رفته است. پرسید «او را در چه حالتى یافتى؟» گفتم در حال عبادت. فرمود: « على علیه السلام نمرده است. او از خوفخدا غش کرده . (12)
عبادت ناشى از ایمان
على علیه السلام خدا را باور داشت. مىدانست خدا و حساب و معاد حق است. همه چیز براى او عینى شده بود و خدا را در همه جا و همه چیز مىدید. خود فرمود: هیچ پدیدهاى را ندیدم جز آنکه خداى را قبل از آن، با آن و پس از آن دیدهام. "ما رایتشیئا الا و رایت الله قبله و معه و بعده".(13)
عبادت او سر آمد بود و در این مساله همین بس که در نماز در سجده ضربه خورد و فرقش شکافت ولى دست از نماز برنداشت و نماز را تمام کرد. پس از ضربه خوردن او را به خانه مىبردند. نظرى به طلوع فجر افکند و فرمود: اى صبح، تو شاهد باش که تنها در این لحظه و اولین بار است که على علیه السلام را دراز کشیده مىبینى!!. و بدین خاطر است که امام سجاد علیه السلام مىفرماید چه کسى مىتواند چون على علیه السلام خدا را عبادت کند: و من یقدر على عبادة جدى على بن ابیطالب.
او اهل عشق و مناجات عاشقانه بود. چشمانش از شوق دیدار خداگریان بود. و زیبائى و خلوص عبادت را پس از پیامبر تنها در زندگى على(ع) مىشد مشاهده کرد. رسول خدا صلى الله علیه و آله در شان ایمانش فرمود: اگر همه آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو و ایمان على علیه السلام را در کفهاى دیگر بگذارند کفه ایمان على بیشتر سنگینى خواهد کرد. (14)
غرق در عبادت
او در عبادت چنان اوج مىگرفت، که مىتوان گفت از جهان و آنچه در آن است غافل مىشد و براى عدهاى بسیار از مردم این باور نکردنى است که در حال نماز تیر از پایش بدر آوردند و او از دردش ننالد و حتى بگوید که متوجه آن نبودم. مگر ممکن است یک انسان از نظر اوج روحى و کمالات نفسانى تا این درجه به پیش رود؟
او در حال وضو گرفتن مىلرزید و در حال نماز رعشه براندام داشت. در ذکر "لبیک" رنگ از رخسارهاش مىپرید. از احساس کوچکى خود در پیشگاه خداوند همه گاه احساس شرم مىکرد. او در عبادت و عمل، در مسیر زندگى خداى را چنان شاهد و حاضر مىدید که مىفرمود اگر پردهها را بردارند، چیزى بر یقین من اضافه نخواهد شد. "لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا". و هم مىفرمود: خدائى را که با چشم دل نبینم او را عبادت نمىکنم و تا حال هم عبادت نکردهام. " لم اعبد ربا لم اره". و به همین خاطر على علیه السلام همه جا را محضر خدا مىکند و دامنه عبادتش را به همه جا مىکشاند، مسجد، کوچه، خیابان، بازار، میدان جنگ، محیط خانه و همه جا براى او معبد است و بدین سان هیچ لحظهاى بر على نمىگذرد جز آنکه آن لحظه در عبادت سپرى مىشود.
رأفت و مهربانی على علیه السلام
على علیه السلام مظهر محبت و عاطفه بود، او رنج میکشید و کار میکرد و سر انجام مزد کار خود را صرف بیچارگان و درماندگان مىنمود.
وی براى نیازمندان و ستمکشان پناهگاه بزرگى بود. او پدر یتیمان و فریاد رس بیوه زنان و دستگیر درماندگان و یاور ضعیفان بود. در زمان خلافت خود شبها از خانه بیرون میآمد و در تاریکى شب خرما و نان براى مساکین و بیوه زنان مىبرد و بصورت مرد نا شناس از در خانه آنها آذوقه و پول میداد بدون اینکه کسى بشناسد که این مرد خیر و نوع پرور کیست؟
على علیه السلام هر کجا یتیمى میدید مانند پدرى مهربان دست نوازش بسر او میکشید و برایش خوراک و پوشاک میداد. آنحضرت روزى در کوچه میرفت زنى را دید که مشک آب بر دوش گرفته و بخانه مىبرد و از سنگینى مشک ناراحتبود. على علیه السلام مشک را از زن گرفت و به منزل وى رسانید و از طرز معیشت زن جویا شد. آن زن بدون اینکه او را بشناسد گفت شوهرم از جانب على به ماموریت جنگى رفت و بشهادت رسید. و من از روى ناچارى براى تهیه معاش خود و بچههایم بخدمتگزارى مردم پرداختم. على علیه السلام از شنیدن این سخن خاطر مبارکش دیگر گونه شد و شب را با ناراحتى بسر برد چون صبح شد زنبیلى از آرد و خرما برداشت و بخانه آنزن رفت و گفت من همان کسى هستم که در آوردن مشک آب بتو کمک کردم. زن آذوقه را گرفت و از او تشکر نمود و گفت: خدا میان من و على حکم کند که فرزندان من یتیم و بى غذا ماندهاند.
على علیه السلام وارد خانه شد و فرمود من براى خدمت تو و کسب ثواب حاضر هستم. من کودکان ترا نگه میدارم و تو نان بپز. آن زن مشغول پختن نان شد و على علیه السلام هم کودکان یتیم را روى زانوى خود نشانید و در حالیکه اشک از چشمان مبارکش فرو میغلطید خرما به دهان آنها میگذاشت و میفرمود: اى بچههاى من،اگر على نتوانسته استبکار شما برسد او را حلال کنید که وى تعمدى نداشته است. چون تنور روشن شد و حرارت آن به صورت مبارک آنجناب رسید پیش خود گفت: اى على گرمى آتش را بچش و از حرارت آتش دوزخ بیمناک باش، اینستسزاى کسى که از حال یتیمان و بیوه زنان بى خبر باشد! در اینموقع زن همسایه وارد شد و حضرت را شناخت و به صاحب خانه گفت واى بر تو این على است که تو او را به کار وا داشتهاى! آن زن پیش على علیه السلام شتافت و عرض کرد چقدر زن بیشرمی باشم که چنین گستاخى نموده و امیرالمؤمنین را بکار وا داشتهام، از تقصیر من در گذر. على علیه السلام فرمود: تو را در اینکار تقصیرى نیست بلکه وظیفه من است که باید به کار یتیمان و بیوه زنان رسیدگى کنم. (15).
على علیه السلام در حسن سلوک و رفتار با مردم چنان فروتن و مهربان بود که حدى بر آن نمی توان تصور نمود. او کریم و نجیب و اصیل و با عاطفه بود و بزرگواریش زبان زد خاص و عام بود و دشمنانش نیز او را بدارا بودن چنین خصال کریمه میستودند.
________________________
12- امالى، مجلس 18
13- نهج البلاغه
14- غایة المرام، ص 509
15- بحار الانوار، جلد 41 ، ص 52
کلام آخر
شخصیت عظیم و گسترده امیر المؤمنین على علیه السلام وسیعتر و متنوعتر از این است که یک فرد بتواند در همه جوانب و نواحى آن وارد شود و توسن اندیشه را به جولان آورد. براى یک فرد، حد اکثرى که میسر است این است که یک یا چند ناحیه معین و محدود را براى مطالعه و بررسى انتخاب کند و به همان قناعت ورزد. یکى از صفات این شخصیت عظیم، صفت تأثیر او بر روى انسانها به شکل مثبت یا منفى است و به عبارت دیگر "جاذبه و دافعه" نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا مىنماید و در این کتاب دربارهاش گفتگو شده است. شخصیت افراد از نظر عکس العمل سازى در روحها و جانها یکسان نیست. به هر نسبت که شخصیت حقیرتر است کمتر خاطرها را به خود مشغول مىدارد و در دلها هیجان و موج ایجاد مىکند، و هر چه عظیمتر و پرنیروتر است خاطره انگیزتر و عکس العمل سازتر است، خواه عکس العمل موافق یا مخالف. شخصیتهاى خاطره انگیز و عکس العمل ساز، زیاد بر سر زبانها مىافتند، موضوع مشاجرهها و مجادلهها قرار مىگیرند، سوژه شعر و نقاشى و هنرهاى دیگر واقع مىشوند، قهرمان داستانها و نوشتهها مىگردند. اینها همه، چیزهایى است که در مورد على علیه السلام به حد اعلى وجود دارد و او در این جهت بىرقیب و یا بسیار کم رقیب است. گویند محمد بن شهر آشوب مازندرانى ـ که از اکابر علماى امامیه در قرن هفتم است ـ هنگامى که کتاب معروف مناقب را تالیف مىکرد، هزار کتاب به نام "مناقب" که همه درباره على علیه السلام نوشته شده بود در کتابخانه خویش داشت. این یک نمونه مىرساند که شخصیت والاى مولى در طول تاریخ چقدر خاطرها را مشغول مىداشته است.
امتیاز اساسى على علیه السلام و سایر مردانى که از پرتو حق روشن بودهاند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها و سرگرم کردن اندیشهها، به دلها و روحها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام مىبخشد. فیلسوفانى مانند سقراط و افلاطون و ارسطو و بوعلى و دکارت نیز قهرمان تسخیر اندیشهها و سرگرم کردن خاطرها هستند. رهبران انقلابهاى اجتماعى مخصوصا در دو قرن اخیر، علاوه بر این،نوعى تعصب در پیروان خود به وجود آوردند. مشایخ عرفان پیروان خویش را احیانا آنچنان وارد مرحله "تسلیم" مىکنند که اگر پیر مغان اشارت کند سجاده به مى رنگین مىنمایند. اما در هیچ کدام از آنها گرمى و حرارت توام با نرمى و لطافت و صفا و رقتى که در پیروان على، تاریخ نشان مىدهد نمىبینیم. اگر صوفیه از دراویش، لشکرى جرار و مجاهدانى کار آمد ساختند، با نام على کردند نه به نام خودشان.
حسن و زیبایى معنوى که محبت و خلوص ایجاد مىکند از یک مقوله است، و سیادت و منفعت و مصلحت زندگى که کالاى رهبران اجتماعى، و یا عقل و فلسفه که کالاى فیلسوف است، و یا اثبات سلطه و اقتدار که کالاى عارف است، از مقولههاى دیگر.معروف است که یکى از شاگردان بوعلى سینا به استاد مىگفت اگر تو با این فهم و هوش خارق العاده مدعى نبوت شوى، مردم به تو مىگروند، و بوعلى سکوت کرد. تا در سفرى در فصل زمستان که با هم بودند، سحرگاه بوعلى از خواب بیدار شد و شاگرد را بیدار کرد و گفت: تشنهام، قدرى آب بیاور. شاگرد تعلل کرد و شروع کرد به عذر تراشیدن. هر چه بوعلى اصرار کرد، شاگرد حاضر نشد در آن زمستان سرد بستر گرم را ترک کند. در همین وقت فریاد مؤذن از بالاى مأذنه بلند شد که «الله اکبر،اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله» بوعلى فرصت را مناسب دید که جواب شاگرد را بدهد. گفت: تو که مدعى بودى اگر من ادعاى پیغمبرى کنم مردم ایمان خواهند آورد، اکنون ببین فرمان حضورى من به تو که سالها شاگرد من بودهاى و از درس من بهره بردهاى آنقدر نفوذ ندارد که لحظهاى بستر گرم را ترک کنى و آبى به من بدهى، اما این مرد مؤذن پس از چهار صد سال فرمان پیغمبر را اطاعت کرده، از بستر گرم خارج شده و رفته بر روى این بلندى و به وحدانیت خدا و رسالت او گواهى مىدهد. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! آرى فیلسوفان شاگرد مىسازند نه پیرو، رهبران اجتماعى پیروان متعصب مىسازند نه انسانهاى مهذب، اقطاب و مشایخ عرفان ارباب تسلیم مىسازند نه مؤمن مجاهد فعال.
در على، هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابى و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتى از نوع خاصیت پیامبران. مکتب او، هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایى و جذبه و حرکت.
على علیه السلام پیش از آنکه امام عادل براى دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود شخصا موجودى متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشهاى عمیق و دور رس داشت و هم عواطفى رقیق و سرشار. کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب، هنگام عبادت از ما سوى مىبرید و روز در متن اجتماع فعالیت مىکرد. روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگىهاى او را مىدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهاى حکیمانهاش را مىشنید، و شب چشم ستارگان اشکهاى عابدانهاش را مىدید و گوش آسمان مناجاتهاى عاشقانهاش را مىشنید. هم مفتى بود و هم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعى، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضى بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده. بالاخره به تمام معنى یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.(16)
امام علی (ع)در شب بیست و یکم، اثر زهر بر بدن مبارک امیرالمؤمنین(ع) بسیار شد. حضرت فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود. آنگاه به امام مجتبی(ع) فرمود: «تو را به برادرت حسین(ع) وصیت میکنم.» به فرزندان دیگر که از فاطمه زهرا(س) نبودند، فرمود: «شما را وصیت میکنم به اطاعت از حسن و حسین»، بعد از وداع با همگان دست و پای مبارک را به طرف قبله کشیدند و فرمودند: «اشهد ان لااله اله الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله» و چشمان مبارک را بستند و بهشت را به قدوم خویش مبارک فرمودند. صدای شیون و گریه از خانه آن حضرت بلند شد. اهل کوفه که با خبر شدند، صدای شیون و ناله از تمامی شهر برخاست؛ مانند روزی که پیامبر(ص) از دنیا رفتند. در آن شب آفاق آسمان متغیر گشت و زمین لزید و صدای تسبیح و تقدیس فرشتگان از هوا شنیده شد.
سپس مشغول غسل آن حضرت شدند، بعد از غسل و کفن، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پشت سر تابوت را همانطور که فرموده بود، برداشتند. جلوی تابوت خودش حرکت میکرد، تا در مکانی فرود آمد. بعد از نماز بر آن حضرت، مقداری از زیر تابوت را کندند و قبری آماده یافتند که داخل آن بر لوحی نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم. این قبری است که نوح پیامبر برای بنده صالح خدا علیابن ابیطالب آماده نموده است.»
16- استاد شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، جلد 16 ، صفحه 215
او بنده خداست ولى محبوبترین آنهاست. زیرا او بیشترین و خالصانهترین عبادات را در بین امت داشت. گویند اینکه او را ابو تراب نامیدهاند بدان خاطر است که او عبادات و نمازهاى فراوان انجام مىداد و پیشانیش همه گاه خاک آلود به علت سجدههاى طولانى و مکررش بود!
"ام ایمن" مرغى را بریان کرده و براى رسول صلى الله علیه و آله آن را هدیه آورد و عرض کرد اى رسول خدا، من خود این مرغ را تهیه کرده و خود آن را پختهام و براى شما آوردهام. پیامبر(ص) آن هدیه را قبول کرد و دعا کرد: خداوندا محبوبترین بندگانت را برسان که در این غذا با من هم سفره شود. در همان لحظه صدای در زدن آمد. "انس" با این آرزو که خدایا این محبوب از انصار باشد در را باز کرد، دید على علیه السلام است. عذر آورد که پیامبر فعلا سرگرم کار است و کسى را نمىپذیرد. بار دیگر دعاى پیامبر صلى الله علیه و آله و صداى در بلند شد و انس در را باز کرد و على بود و همان عذر را ذکر و على را رد کرد.
بار سوم در زدند و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود اى انس، در را باز کن، تو اول کسى نیستى که قومت را دوست مىدارى. او از انصار نیست. انس مىگوید این بار رفتم و على علیه السلام را آوردم و او با پیامبر صلى الله علیه و آله هم سفره و هم غذا شد . (11)
11- مستدرک صحیحین، ج 3، ص 131
منزلت خاص علی(ع) نزد رسول خدا (ص)
1- ابن عباس می گوید: رسول خدا(ص) درجاى نماز خود نشسته و گروهى از مهاجر و انصار نزد ایشان بودند که جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: اى محمد، حضرت حق تو را سلام مىرساند و می فرماید: على را فراخوان و او را مقابل خود بنشان. جبرئیل علیه السلام به آسمان بالا رفت، پیامبر(ص) على را فراخواند و مقابل خود نشاند. جبرئیل بار دیگر فرود آمد و طبقى از خرما همراه داشت، آن را میان آن دو نهاد و گفت: بخورید. هر دو خوردند، سپس طشت و ابریقى حاضر ساخت و گفت: اى رسول خدا ـ که درود خدا بر تو و خاندانت باد ـ خداوند تو را امر مىکند که آب بر دست على بن ابى طالب بریزى. پیامبر(ص) فرمود: گوش به فرمان و مطیع خدایم و آنچه پروردگارم فرموده انجام مىدهم. ابریق را برگرفت و ایستاده آب بر دست على بن ابى طالب علیه السلام مىریخت . على علیه السلام عرضه داشت: اى رسول خدا، من سزاوارترم که آب بر دست شما ریزم، فرمود: اى على، خداوند مرا بدین کار دستور داده است. آن گاه هر چه آب بر دست على علیه السلام مىریخت قطرهاى از آن در طشت نمىچکید. على علیه السلام عرضه داشت: اى رسول خدا، نمىبینم که چیزى از آب در طشت بریزد؟! فرمود:اى على، فرشتگان در گرفتن آبى که از دست تومىچکد با هم مسابقه مىدهند و با آن چهره خود را مىشویند و بدان تبرک مىجویند!(9)
2- نقل شده که پیامبراکرم(ص) داخل خانه فاطمه علیها السلام شد و فرمود: اى فاطمه، امروز پدرت میهمان توست. فاطمه علیها السلام گفت: پدر جان! حسن و حسین از من خوراکى خواستهاند و من چیزى نداشتم که براى خوردن به آنان دهم. سپس پیامبر(ص) داخل شد و در کنار على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست و فاطمه سرگردان مانده بود و نمىدانست چه کند!
پیامبر(ص) لختى به آسمان نگریست که جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: اى محمد، خداى برتر و والا سلامت مىرساند و تو را تحیت و گرامیداشتى ویژه مىفرستد و گوید: به على و فاطمه و حسن و حسین بگو که از میوههاى بهشت چه میل دارند؟ پیامبر(ص) یک یک آنان را صدا زد و فرمود: خداوند دانست که شما گرسنهاید، اینک از میوههاى بهشت چه میل دارید؟
آنان به خاطر شرم از پیامبر(ص) لب فرو بستند و پاسخى ندادند. حسین علیه السلام گفت: پدرم اى امیر مؤمنان، مادرم اى سرور زنان بهشت و برادرم اى حسن پاک، آیا اجازه مىدهید که من از میوههاى بهشت برگزینم؟ همه گفتند: اى حسین،بگو که به انتخاب تو خشنودیم. حسین گفت: اى رسول خدا، به جبرئیل بگو ما خرماى تازه میل داریم. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا این را مىداند. آن گاه فرمود: اى فاطمه، برخیز و به داخل اتاق برو و آنچه آنجا هست بیاور. فاطمه علیها السلام به داخل رفت، طبقى دید از بلور که حولهاى سبز بر روى آن کشیده شده و در آن خرماى تازه در غیر فصل خود قرار دارد. پیامبر(ص) فرمود: اى فاطمه، این از کجاست؟ گفت: از سوى خدا، که خداوند هر که را خواهد بىحساب روزىمىدهد.
پیامبر(ص) برخاست و آن را گرفت و نزد همه نهاد. سپس بسم الله گفت و یک دانه خرما برداشت و در دهان حسین نهاد و فرمود: گوارایت باد اى حسین. سپس دانه دیگرى برداشت و در دهان حسن نهاد و فرمود: گوارایت باد اى حسن. آن گاه دانه سوم را برداشت و در دهان فاطمه نهاد و فرمود: گوارایت باد اى فاطمه. و دانه چهارم را برداشت و در دهان على نهاد و فرمود: گوارایت باد اى على. آن گاه دانه دیگرى به على داد و می فرمود: گوارایت باد اى على. آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برخاست و دوباره نشست، سپس همگى از آن خرما خوردند، چون دست کشیدند و سیر شدند ظرف خرما به فرمان خدا به آسمان بالا رفت .
فاطمه علیها السلام عرض کرد: پدر جان، امروز کار شگفتى از شما دیدم! فرمود: اى فاطمه خرماى اول را که در دهان حسین نهادم و گوارا بادش گفتم بدان جهت بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل مىگفتند: گوارایت باد اى حسین، من هم با آنان موافقت کردم. خرماى دوم را که در دهان حسن نهادم شنیدم جبرئیل و میکائیل گوارا باد گفتند من هم به موافقت آنها گفتم. خرماى سوم را که در دهان توـ اى فاطمه ـ نهادم شنیدم که حور العین با سرور و شادى در حالى که از بهشت به سوى ما سرکشیده بودند گوارا باد مىگفتند، من نیز به موافقت آنان گفتم. خرماى چهارم را که در دهان على نهادم ندایى از سوى خداى سبحان شنیدم که گوارا باد مىگفت، من نیز به موافقت او گفتم. سپس چند دانه پى در پى به على دادم و پیوسته صداى خداى سبحان را مىشنیدم که گوارا باد مىگفت. به همین دلیل براى تجلیل پروردگار عزت برخاستم، و شنیدم که مىفرمود: اى محمد، به عزت و جلالم سوگند که اگر از این لحظه تا روز قیامت به على دانه خرما مىدادى منهم بلاانقطاع به او گوارا باد مىگفتم. (10)
__________________________________
9- بحار الانوار، ج 39، ص 121
10- بحار الانوار، ج 43، ص 310
على تربیت یافته خدا و رسول
به اعتقاد شیعه و پیروان مکتب بحق ولایت، على امیر المؤمنین و یازده فرزند گرامیش به ترتیب جانشین بلا فصل رسول خدا(ص) و خلیفه الهى در عالم خلقت مىباشند، و موظفند علاوه بر حفظ دین و سایر وظایف مهم دیگر، رهبرى و تربیت صحیح تودههاى مردم را بر عهده گیرند، بنا بر این تربیتخود آنان باید از طریق خدا و منبع وحى صورت گیرد، و با آداب الهى و تربیت پیامبر بزرگ اسلام(ص) متخلق و مؤدب گردند. در این زمینه روایت شده که پیامبر خدا (ص) فرمودند: من تربیت یافته خدا، و على تربیت یافته من است. (5)
یعنى رسول خدا بطور مستقیم با آداب الهى تربیت مىگردد، و امیر المؤمنین على علیه السلام نیز با همان آداب خداوندى، منتهى از طریق پیامبر عزیز اسلام تربیت مىشود.
در حدیث دیگری می خوانیم که امام علی(ع) می فرمایند: همانا رسول خدا با آداب الهى مؤدب گردیده، و او نیز مرا با همان روش تربیت نموده، و من هم وظیفه دارم مؤمنین و پیروان خویش را به همان کیفیت پرورش داده، و ارزشهاى واقعى را ترویج نمایم. (6)
بدین بیان تربیت و ادب مولاى متقیان از طریق منبع وحى و رسالت پیامبر خدا(ص) صورت گرفته است. از اینرو على(ع) تجسم ادب الهى و رسول او مىباشد، و سعى دارد دیگران را نیز با همان ارزشها رهبرى فرماید.
انتقال على به خانه پیامبر
چون على علیه السلام متولد گردید، و پیامبر خدا خود را به وى رسانید، آن حضرت خطاب به مادر على علیه السلام فرمودند: گهواره على را در کنار رختخواب من قرار دهید، و پیامبر گرامى شخصا بیشتر امور تربیتى على علیه السلام را بر عهده گرفت، هنگام نیاز، آن فرزند کعبه را شستشوى مىداد، و در شیر خوردنش کمک مىکرد، و براى اینکه آن طفل را بخواباند گهوارهاش را حرکت مىداد، و با آهنگ دلنواز براى وى مىخواند، و گاهى به سینهاش مىگرفت و مىفرمود! این کودک برادر من است، او را به یاورى و ولایت و پناه و پناهندگى برگزیدهام او امید و پشتوانه من است، این فرزند عزیز و نوزاد گرامى جانشین و وصى من و شوهر دخترم و امین وصایایم و خلیفهام بعد از من خواهد بود.
رسول خدا هرگز وى را از خود دور نمىگذاشت، و هر کجا مىرفت على علیه السلام را با خود مىبرد، و حتى هنگام رفتن به کوهها و دشت و درهها پیوسته مولود کعبه را همراه داشت.(7) همچنین نقل شده چون خشکسالى و قحطى عجیبى درجزیرة العرب پدیدار گردید، حضرت ابو طالب با داشتن مسئولیت اجتماعى و عائلهمندى زیادى در مضیقه مالى قرار گرفت. پیامبر خدا(ص) به عموهای خود، حمزه و عباس فرمودند: بیائید هر کدام یکى از فرزندان ابو طالب را به خانه خود منتقل کنیم تا زحمت بار زندگى را از دوش وى بکاهیم. آنان نیز پذیرفته و به خانه ابو طالب آمدند و در نتیجه حمزه "جعفرطیار" ، و عباس "طالب" را برگزیدند، و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نیز على را برگزیدند و فرمودند: من کسى را برگزیدم که خداوند او را براى من در مورد شما برگزیده است. (8)
___________________________
5- مکارم الاخلاق، ص 17
6- تحف العقول، ص 114 ـ بحار الانوار، ج 77، ص 414
7- بحار الانوار، ج 35 ، ص 9 و 10 ـ جلاء العیون، شبر، ج 1 ، ص 243ـ شجره طوبى، ص 219 و 220
8- شرح ابن ابى الحدید، ج 1 ، ص 15
امیر المؤمنین على علیه السلام تا سن سه سالگى در خانه خویش و در کنار پدر و مادر خود زندگى مىکرد، و بسیار مورد تکریم و احترام آنان بود، زیرا على علیه السلام علاوه از نظر فرزندى که محبوب والدین خویشتن بوده است، کمالات و غرایب آن حضرت، از قبیل سخن گفتن در شکم مادر، باز شدن دیوار کعبه به احترام وى، سلام به پدر و مادر و تمام انبیاء الهى به ویژه به رسول خدا، تلاوت قرآن و سایر کتابهاى آسمانى در حضور رسول گرامى اسلام هنگام تولد، همه و همه موقعیت امیر المؤمنین علیه السلام را در میان مردم به ویژه خانوادهاش دو چندان کرده بود، لذا پدر بزرگوارش در میهمانى تولد "مولود کعبه" همه مردم مکه را به ولیمه او دعوت نمود، و تعداد زیادی شتر و گاو و گوسفند عقیقه کرد...
على علیه السلام از نظر تربیت خانوادگى فوق العاده بالا و چشمگیر بود، و نیازى به مراقبت افراد عادى نداشت هر چند پدر او رئیس قبائل مکه و متصدى امورکعبه بود و در میان مردم موقعیت بى نظیرى داشت و روى همین ویژگیها بود که پدر او پس از بعثت رسول خدا قویترین حامى و یاور رسول الله(ص) در برابر دشمنان و بد اندیشان به حساب مىآمد. و مادرش"فاطمه" نیز از زنان پاکدامن و اسوه حقیقت و ایمان به شمار مىآمد، و نخستین زنى است از زنان عالم که پس از"خدیجه کبرى" به رسول خدا ایمان آورد. آرى امیر المؤمنین هر چند در دوران کودکى بسر مىبرد، ولى از نظر کمالات انسانى و سجایاى اخلاقى و عصمت و سایر فضائل لازم، هیچگونه کمبودى نداشت، ولى هر چه هست آن حضرت نیاز به کمالات بیشترى داشت، و باید از سر چشمه "وحى" تربیت و تعلیم او تضمین مىگردید، و جز آغوش پیامبر، و آن مربى دلسوز و واسطه بین خدا و خلقش، کسى دیگرى هر چند ابو طالب و فاطمه بنت اسد(دو گوهر گرانبها) هم باشند نمىتوانند کمالى بر کمالات على علیه السلام بیفزایند.
مولود کعبه بعد از ولادت
"فاطمه بنت اسد" چون ازکعبه با فرزند عزیزش خارج گشت، نخست پدرش حضرت ابوطالب از آنان استقبال نموده، و میوه دلش را در آغوش گرفت، مولود کعبه در همان لحظات آغاز زندگىاش خطاب به پدر ارجمندش گفت: "السلام علیک یا ابتاه و رحمة الله و برکاته"، و ابوطالب نیز جواب سلام على را داده و او را مورد نوازش قرار داد. سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه ابوطالب شد، و على را در آغوش کشید، و چون چشمان على به چهره مبارک رسول خدا افتاد، به حرکت آمده و تبسم کرد، و با چهرهاى خندان گفت: "السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته"، و آنگاه به دستور رسول اکرم صلى الله علیه و آله شروع به خواندن کتابهاى آسمانى کرد، و از صحف آدم و نوح و ابراهیم آغاز نمود و آیاتى را از زبور و تورات و انجیل قرائت کرد، و در پایان از اول سوره "مؤمنون" تا آیه دهم را با آهنگ زیبا تلاوت فرمود، و بدین طریق عظمتخود را به جهان انسانیت نشان داد، و رسول اکرم صلى الله علیه و آله را خوشحال و خشنود ساخت (3)
تا جایى که پیامبر خدا(ص) در مورد على علیه السلام فرمودند: " لقد ولد لنا اللیلة مولود یفتح الله علینا به ابوابا کثیرة من النعمة و الرحمة" یعنی همانا خداوند متعال براى ما در این ایام فرزندى عطا فرمودند که در سایه او درهاى زیادى از نعمت و رحمت الهى به روى ما گشوده مىگردد.(4)
_________________________________________________________
3- بحار الانوار، ج 35 ، ص 22 و 37 ـ منتهى الآمال، ص 142 ـ شجره طوبى، ص 219
4- شرح ابن ابى الحدید ج 4 ص 15
زندگی حضرت امام علی (ع)
تولد در کعبه
علامه ابن صباغ مالکى گوید: على علیه السلام در مکه مشرفه در داخل بیت الحرام (کعبه) در روز جمعه، سیزدهم ماه خدا یعنى ماه رجب سال سىام عام الفیل به دنیا آمد. و پیش از او هیچکس در کعبه متولد نشد، و این فضیلتى است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است. (1)
کیفیت ولادت حضرت على همانند اوصاف و شمائلش بى نظیر بوده، و در تاریخ بشریت کسى همانند او دیده نشده است! "فاطمه بنت اسد" ـ مادر گرامى امام علی ـ در حالى که مانند سایر مردم، خانه کعبه را طواف مىنمود درد زایمان وى را فرا گرفت و در میان زائران خانه خدا در حالى که به شدت متاثر بود مناجاتى با صاحب کعبه کرد و گفت: پروردگارا! من به تو و به تمام پیامبران و سفیران آسمانى و کتابهاى آنان ایمان دارم، تو مىدانى که من به " خلیل الله" ـ حضرت ابراهیم ـ ایمان داشته، و آئینش را با جان و دل مىپذیرم، تو را به بنیانگذار بیت، و عظمت کعبه، و به احترام این مولود عزیزى که در شکم دارم، و او پیوسته با من انس گرفته و تکلم مىنماید، این ولادت را برایم آسان گردان. دعاى فاطمه مستجاب شد. ناگاه تماشاگران مشاهده کردند که خانه خدا از سوى جنوب شرقى (باب مستجار) باز شد، و فاطمه وارد کعبه گشت، و دیوار باز شده آن بهم پیوست، و تا سه روز در شریفترین مکان گیتى مهمان خدا شد، و نوزاد خود را به کمک ماموران الهى و حوریان بهشتى به دنیا آورد. مردم تماشاگر، این قضیه شگفت انگیز را دهان به دهان به گوش مردم مکه رساندند، و جمعیت انبوهى دور کعبه گرد آمده و منتظر نتیجه آن بودند، و حتى متصدیان و کلید داران کعبه هر چه تلاش کردند، نتوانستند در کعبه را باز کنند، و لذا جمعیت فراوانى از رفتن به خانه و کار و کسب خود بازمانده، و با شوق و ولع شدید مىخواستند با میهمان کعبه دیدار کنند.
سه روز از این جریان تاریخى گذشت ولى هنوز خبرى از آن به دست نیامد، روز چهارم ناگاه دیوار کعبه از همان مکانى که قبلاً باز شده بود، دوباره باز شد، و در حالى که چشمان مردم خیره شده بود "فاطمه بنت اسد" ـ مادر گرامى امیر المؤمنین ـ با حالتى شادان و خوشحال از کعبه خارج گشت. مردم تماشاگر دیدند فاطمه مولودى را به بغل گرفته که نور در چهرهاش متجلى است، آنگاه خطاب به حاضران فرمودند: اى مردم! خداوند از میان زنان مخلوقاتش مرا برگزید، و مرا بر زنان ممتاز گذشته برترى داد، اگر"آسیه" به طور مخفى خدا را پرستش کرد... و اگر"مریم" در هنگام زایمانش از درخت خشکیده رطب چید، خداوند مرا بر آنان و تمام زنان عالمیان در گذشته مقدم داشت، زیرا من فرزندم را در خانه خدا به دنیا آوردم!! و سه روز در آنجا مهمان خدا بودم! و از میوههاى بهشتى و طعام مخصوص الهى پذیرایى مىگشتم!! و هنگام خروجم از کعبه خطاب رسید: « اى فاطمه! نام مولود کعبه را "على" بگذار،و من"على اعلى" هستم، من فرزندت را از قدرتم آفریدم، او در بالاى این کعبه اذان مىگوید، و بتها را از آنجا پاک مىکند، او پیشواى این امت بعد از حبیب من«محمد صلى الله علیه و آله»است، خوشا به حال کسى که او را دوست داشته و یارىاش نماید، واى بر کسى که وى را نافرمانى نموده و حقش را تباه سازد... (2)
پی نوشت ها:
1- الفصول المهمة، ص 30
2- الخرائج و الجرائح، ج 1 ،ص 171 ـ مدینة المعاجز، ص 5 ـ بحار الانوار، ج 35 ، ص 18، ح 14 و ص 36 ح 37 ـ الغدیر، ج 6 ، ص 22(لازم به توضیح است که جریان ولادت امیر المؤمنین در داخل کعبه را، مرحوم علامه امینى از دهها کتاب معتبر اهل سنت نقل نموده که به بخشى از آنها اشاره مىگردد: مروج الذهب، مسعودی، ج 2 ، ص 2ـ تذکرة الخواص الامه، ابن جوزى، ص 7 ـ الفصول المهمة، ص 14 ـ سیره حلبى، ج 1 ص 150 ـ شرح الشفا، ج 1، ص 151 ـ مطالب السؤل، ص 11ـ نزهة المجالس، ج 2 ، ص 204)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خطبه غدیرخم-1
خطبه غدیرخم 2
خطبه غدیرخم-3
خطبه غدیرخم-4
خطبه غدیر خم - 5
حدیث غدیرخم-6
حدیث غدیرخم-7
حدیث غدیرخم-7
مسجد سهله
مسجد کوفه
مسجد کوفه
آثار و اماکن حرم مطهر امام علی علیه السلام
در محضر امام علی(علیه السلام)
تاریخچه و بنای مرقد و بارگاه مطهر امام علی علیه السلام
[همه عناوین(58)][عناوین آرشیوشده]