سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار یاد مرگ کند، خداوند دوستش خواهد داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 1:28 عصر

دو نمونه از کلمات شیخ جعفر(ره)

«آیت اللّه العظمى اراکى»، از مرحوم «آیت اللّه العظمى حائرى»، مؤسس حوزه علمیّه قم آورده اند که: روزى پاى منبر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى بودم که در اوج سخن به ناگاه خطاب به انبوه مردم گفت: "هان اى مردم! مى خواهم شما را بیازمایم که آیا اهل ایمان هستید یا نه؟ چرا که خدا در قرآن مى فرماید:

اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایمانا وَعَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون(آیه دوم سوره انفال)

ایمان آوردگان تنها کسانى هستند که چون نام خدا برده شود خوف بر دلهایشان چیره مى گردد و هنگامى که آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان افزون مى گردد و بر پروردگار خویش  اعتماد مى کنند. اینک، آیاتى از قرآن را براى شما تلاوت مى کنم تا با دیدن اثرگذارى قرآن یا عدم اثرپذیرى شما معلوم گردد که به راستى اهل ایمان هستید یانه؟"

«آیت اللّه حائرى» مى افزایند: با سخن مرحوم شوشترى، من سخت بر خود لرزیدم و به فکر فرو رفتم که اگر آیاتى تلاوت کرد و در من اثر و انعکاسى نداشت، چه خاکى بر سر کنم؟ در این حال خویشتن را جمع و جور کردم و آماده نشستم، تا آیات را آنگونه که شایسته گوش جان سپردن به قرآن است، بشنوم. آنگاه او به تلاوت قرآن پرداخت و آیاتى چند با شور وصف ناپذیرى تلاوت کرد و خداى را سپاس که آن آیات در من اثرى عمیق نهاد.

نمونه دیگر را، حضرت «آیت اللّه العظمى آقاى شیرازى» آورده اند که بدین صورت است:

در جریان سفر مرحوم شوشترى به ایران، هنگامى که ایشان وارد تهران گردید انبوه مردم از جمله سفیر کشور روسیه به ملاقات ایشان رفتند. مردم تقاضاى موعظه کردند و مرحوم شوشترى بنا به اصرار مردم، سرش را بلند کرد و فرمود: "مردم ! آگاه باشید که خدا در همه جا حاضر است و به نهفته سینه ها داناست(اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور) (سوره هود- آیه 5)"

این فراز تکان دهنده و کوتاه، اثرى عمیق در مردم نهاد؛ به گونه اى که اشکها روان شد و قلبها تپید و مردم دگرگون شدند.

سفیر روسیه در نامه اى به امپراطورى روس در این مورد نوشت:

«تا هنگامى که این قشر روحانیون راستین مذهبى، در میان مردم باشند و مردم از آنان پیروى کنند، سیاست ما کارى از پیش  نمى برد؛ چرا که وقتى یک جمله شوشترى در یک مجلس عظیم، اینگونه دگرگونى ایجاد مى کند، روشن است که دستورات و فتواهاى آنان چه خواهد کرد.»(17)

رؤ یاى عجیب و معنویت او

از مرحوم «آیت اللّه شیخ عبدالنّبى عراقى» آورده اند که مى فرمود: زمانى که مرحوم شوشترى در مدرسه سپه سالار سابق منبر مى رفت، انبوه مردم از همه قشرها از جمله علما و گویندگان در مجلس او شرکت مى کردند، یکى از علماى عصر که نژاد از شاهان قاجار داشت، جلسه درس  و بحث علمى براى دانشجویان مذهبى داشت، یکى از همان روزها از شوشترى سخن به میان آمد و یکى از حضّار اظهار داشت: "شما نیز خوب است همانند دیگر بزرگان به منظور تعظیم شعائر دین در مجلس شیخ، شرکت کنید"

شاهزاده دانشمند که هنوز به مقام علمى و قداست و پرواى شیخ آگاهى نیافته بود، پاسخ داد: "دوست عزیز! او نیز سخنورى همچون دیگر سخنوران و منبریها است، فکر نمى کنم لزومى داشته باشد که ما درس و بحث خود را تعطیل نموده، پاى منبر او برویم"

شب هنگام شاهزاده دانشمند، در عالم رؤیا دید رستاخیز با همه هول و هراسش برپاگشته و پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله به پیروان راستین خاندان وحى و رسالت، جواز و برات بهشت اعطا مى کند و او نیز گام به پیش نهاد و سلام کرد و گفت: "اى پیامبر خدا! به من هم عنایتى بفرمایید، چرا که افتخار خدمت به قرآن و دین و مذهب را دارم"

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله او را مورد محبّت قرار مى دهد، امّا مى فرماید: "براى تو هنگامى برات صادر مى شود که جناب شیخ جعفر شوشترى از تو راضى شود، در غیر این صورت دریافت نخواهى کرد"

شاهزاده دانشمند، ناگهان از خواب بیدار مى گردد و درمى یابد که شیخ مردى وارسته و زیبنده و داراى پارسایى و کمال و جمال معنوى است و از سست نهادى و فقدان سرمایه علمى و عملى به دور است.

مردى است که شایسته مقام رفیع ارشاد خلق است، عالمى عامل و وارسته است و زهدفروشى و ریاکارى و بازیگرى و عوام فریبى و جلب رضایت مخلوق به قیمت ناخشنودى خالق، نخواهد نمود. دین را به دنیا نفروخته و نخواهد فروخت.

بر این اساس بود که دیدگاه او در مورد شخصیّت شیخ دگرگون شد و روز بعد پس از گردآمدن شاگردان گفت: "اینک، همه با هم به محضر شیخ و پاى منبر او مى رویم"

شاگردان شگفت زده به همراه استاد خویش به محفل شیخ آمدند و پاى سخنان روح بخش او که از آیات و روایات برمى خاست، نشستند.

پس از پایان بحث و پراکنده شدن مردم، شاهزاده دانشمند نزد شیخ رفت و با او روبوسى کرد و پس از آن به شیخ ارادت بیشترى پیدا کرد، چرا که به هنگام روبوسى، شیخ سر به گوش شاهزاده نهاد و فرمود: "بیان پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله را درست دریافتى اگر من از شما راضى و خشنود نگردم، برات بهشت به شما نخواهد رسید"(18)

به هرحال مرحوم شیخ جعفر ماه مبارک رمضان را در تهران توقف کرد و هزاران نفر از برکات مواعظ دلنشین و گفتار آموزنده او هدایت شدند. شیخ بزرگوار پس از انجام وظیفه تبلیغی و ارشاد، عازم مشهد مقدس گردید. اهالی و روحانیون آستان قدس به استقبال میهمان ارجمند خود و زائر آستان ملک پاسبان حضرت ثامن الائمه(علیه السلام) شتافتند و با احترام کامل از او پذیرایی کردند.

وفات شیخ جعفر(ره)

جناب شیخ پس از زیارت آستان قدس رضوی و کسب نیرو از ولی الله الاعظم به تهران بازگشت و دعوت ارکان دولت را به جهت اشتیاقی که به زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) داشت، پاسخ منفی داد و عازم نجف اشرف گردید. اما...

موکب شیخ به کرمانشاهان یعنی «کرند» کرمانشاه رسید، جناب شیخ بیمار شد، مریضی او چند روز از ماه صفر ادامه یافت. پس از چند روز در «28 صفر 1303ه‍.ق»(7 آذر 1264ه‍.ش) وفات نمود و جنازه اش به نجف اشرف حمل و در مقبره دالان شمالی صحن شریف مدفون گردید. ماده تاریخ وفات شیخ را «کواکبُ قد تَنَثّرت» گفته اند.(19)

عبدالله مستوفی می نویسد: "حاجی شیخ جعفر بعد از رمضان [از تهران] به مشهد رفت و ماه محرم مراجعت کرد بازهم ده پانزده روزی در مسجد سپهسالار نماز خواند و منبر رفت و بعد به سمت عتبات عزیمت نموده در کرند دارفانی را بدرود گفت. در شب فوت او برحسب تصادف ثناثر نجوم (ستاره باران) عجیبی در آسمان اتفاق افتاد که نظیر آنهم تاکنون دیده نشده است. درچند ساعت اوایل شب هر دقیقه هفت ستاره از جای خود لغزیده در آسمان خطوطی رسم می کردند ، همه مردم معتقدبودند که باید اتفاق فوق العاده ای افتاده باشد. فردا که خبر فوت حاجی شیخ جعفر به تهران رسید همه گفتند این ثناثر نجومی به واسطة این واقعه بوده است. البته این واقعه تصادف ولی تصادف عجیبی بود."(20)

خاندان دانشمند پرور

پسران حاج شیخ جعفر(ره): «شیخ محمدعلی»، «شیخ اسماعیل» و  «شیخ ابراهیم»

«شیخ محمد علی» فرزند حاج شیخ جعفر عالمی دانشمند و جانشین پدر بوده است. وی یادداشتهای متفرقه عرفانی از خود به یادگار گذاشته است تدوین نشده اند. وفاتش در 1322ه‍.ق و مدفنش در مقام صاحب الزمان شوشتر است.

«شیخ محمدجواد» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر، دانشمندی پرهیزگار بوده و شرحی به فارسی بر خطبه همام به نام «تنبیه العباد» نوشته است و کتاب دیگری بنام «شرافة الاعمال» دارد. وی در سال 1326ه‍.ق درگذشته است.

«شیخ مرتضی» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر جوانی مبارز و آشنا به علوم جدید بوده و کتابی بنام «محرق الجنان» دارد. وی در سال 1334ه‍.ق در جوانی به تحریک انگلیسیها شهید شد.

«شیخ محمدکاظم» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر، مجتهد معروف عصر خود در شوشتر و از دانشمندان بزرگ شیعه در معقول و منقول بوده است. وی در شوشتر مرجع خاص و عام و عوام و به رتق و فتق امور مشغول بوده است. علمای معاصر شوشتر غالباً شاگرد آن مرحوم می باشند.

«علّامه شیخ محمدتقی» معروف به حاج شیخ شوشتری فرزند «شیخ محمدکاظم» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر، صاحب تألیفاتی چون «قاموس الرجال»، «النجعة فی شرح اللعمه»، «بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه»، «آیات البینات فی حقیه بعض المنامات» می باشد. این محقق گرانقدر و شهیر عالم تشیع در اردیبهشت سال 1374شمسی دارفانی را وداع گفت و مرقد مطهر وی در کنار رودخانه کارون در شمال شوشتر قرار دارد.

نگرشى بر ویژگیهاى شیخ جعفر(ره)

از ویژگیهاى او، علاوه بر دانش گسترده و آگاهى عمیق، گوهر گرانبهاى اخلاص و عملکرد شایسته و بایسته بود. رفتارش در زندگى با گفتارش هماهنگ و هم آوا بود و به راستى بر این باور بود که:

من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدء بتعلیم نفسه قبل تأدیب غیره.... (نهج البلاغه، قصار 73)

هر کس خویشتن را تدبیرگر امور و پیشواى جامعه قرار داد بر اوست که پیش از آموزش و دعوت دیگران به ارزشها، از خود آغاز کند و باید پیش از آنکه با زبان، ادب آموز مردم باشد، با کردار شایسته و عملکرد بایسته خویش راه و رسم زندگى را به دیگران بیاموزد....

او به هنگام تلاوت قرآن و تفسیر آیات و تحلیل روایات و وعظ وارشاد مردم، از دل سخن مى گفت و لاجرم بر دلها مى نشست، همه را دگرگون مى ساخت و مى گریاند و شور و شعور بسیار پدید مى آورد.(21)

عشق به حسین علیه السلام

ویژگى دیگر او شیفتگى وصف ناپذیرش به سالار شایستگان حضرت حسین علیه السلام بود، به همین جهت هم با آن مقام علمى، فقهى و کهولت سن تا آخرین مراحل زندگى پربرکت خویش منبر مى رفت و با شورى وصف ناپذیر نام، یاد، کربلا، عاشورا و شهادت جانسوز حسین علیه السلام و راه و رسم افتخارآفرین و ستم سوز او را براى دوستداران ورهروانش ترسیم مى کرد.

مردم را به ارزشهایى که کربلا، دانشگاه آن و حسین علیه السلام آموزگار بزرگ و تبلور و تجسّم راستین آنها بود، فرامى خواند و از ضدارزشها هشدار مى داد.

خودش به هنگام یادآورى رخداد جانسوز کربلا مى سوخت و سوز دلش به صورت قطرات اشک، از دیدگانش فرو مى بارید.

او از گوهر گرانبهاى اخلاص و عرفان و عشقى بهره ور بود که هم وعظ و ارشاد و منبرهایش مورد قبول افتاده بود و هم یادآورى مصائب جانسوز و هدفدار حسین علیه السلام که بخشى از منبرهاى او را تشکیل مى داد، به همین جهت هم مورد عنایت امیر کاروان قافله عشق بود و هم نیاى گرانقدرش پیامبر گرامى، که تنها به دو نمونه جالب و شنیدنى در این مورد بسنده مى شود.(22)

دو حکایت دیگر از شیخ جعفر(ره)

*-مسموع شد که مرحوم شهید ثالث میفرمود که مرحوم شیخ جعفر وارد قزوین شد و در منزل برادر شهید ثالث حاجى ملا محمد صالح منزل کرد و آنمکان مشتمل بود بر بوستان پس هر یک بجائى خوابیدند و منهم در گوشه آن باغ خوابیدم چون پاسى از شب گذشت دیدم که شیخ مرا آواز میکند که برخیز و نماز شب کن عرضکردم بلى برمیخیزم پس شیخ از من گذشت و من دیگر بار خوابیدم ناگاه دیدم که احوالم متغیر شد و مانند درد دلى بمن عارض شد پس از شدت درد بیدار شد معلومم شد که تغییر احوالم بجهت سماع آوازیست که شنیده میشود و از سماع آن نهایت ملول شدم و از پى آواز روانه شدم چون بنزدیک رسیدم دیدم که جناب شیخ با نهایت تضرع و زارى و گریه و بیقرارى بمناجات و گریه اشتغال دارد پس صداى آنجناب چنان تاثیرى در من کرد که از آنشب تا بحال که بیست و پنج سال از آن هیئت میگذرد هر شب برمیخیزم و بمناجات قاضى الحاجات اشتغال دارم.(23)

*-میرزاى نورى (ره) در مستدرک مى نویسد: سید مرتضى نجفى که مرد عادل و با تقوا و مورد اعتمادى است و در اوائل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود به من گفت ، روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد ، مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند شروع کردند نماز را فرادى خواندن چیزى نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد ، و با ناراحتى مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادى مى خوانید ؟ مگر یک نفرعادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید ؟ سپس مومنى را دید که تا اندازه اى امکانات مالى نیز داشت نماز مى خواند ، فورا او به اقتدا کرده ، و به نماز ایستاد ، مردم که شیخ را دیدند به آن مومن اقتدا کرده همه پشت سر او ایستادند و اقتدا کردند آن مومن بقدرى شرمنده شد که نمى دانست چگونه نماز را تمام کند ، پس‏ از اداى نماز ظهر کنار رفته به شیخ عرض کرد : باید نماز عصر را خود جناب عالى امامت کنید ، شیخ خوددارى کرد او اصرار نمود تا اینکه بالاخره شیخ گفت : حال که اصرار مى کنى ، اگر پولى بدهى که همین جا بر فقرا تقسیم کنیم از امامت تو صرفنظر مى کنیم آن مرد پذیرفت و دویست شامى که ( پول رایج آن زمان بود ) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر دستور داد فقرا را جمع کنند و همانطور پولها را بر آنها تقسیم نمود ، سپس به نماز ایستاد .(24)

*-از شخصیت بزرگی شنیدم که روزی آیة‏اللّه‏ شیخ جعفر شوشتری رحمه‏الله با جمعی از تجار و مؤمنین، در کاروان سرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‏داد. ناگاه دیدند به یک باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریست کرد. همه حاضران تعجب کردند که گریه ایشان برای چیست. سرانجام یک نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏ای اشاره کرد که در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏کردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏کند و با نگاه خود به می‏گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏ام برای این است که یک حیوان چگونه می‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ امّا من که انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشکسته باشم.(25)

*-از بزرگان شنیده‏ام که آیة‏اللّه‏ شیخ جعفر شوشتری رحمه‏الله روزی برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفته بودند. یکی از مؤمنین مبلغی از وجوهات شرعیه به محضرشان تقدیم داشت. معظم له بلافاصله اعلام فرمودند هر که نیازمند است، از این وجوه بردارد. نیازمندان از آن وجوه شرعیّه بهره‏مند شدند. سپس سیدی با شتاب از راه رسید. پس از فهمیدن ماجرا، به محضر مرحوم شیخ شرفیاب شد و عرض حاجت نمود. آقا با کمال ادب فرمودند: آقا سیّد متأسفانه شما دیر تشریف آوردید، دیگر چیزی از آن پول‏ها باقی نمانده است سید از شنیدن این سخن شدیدا آزرده شد و با کمال جسارت و بی‏ادبی، آب دهان خویش را به محاسن شیخ بزرگوار انداخت. با توجه به این که این اهانت بسیار ناراحت کننده بود و اغماض از آن بسیار مشکل، حتی حاضران از مشاهده ماجرا بسیار متأثر و برآشته شدند و می‏خواستد سیّد عاری از نزاکت را ادب کنند، ولی شیخ با کمال متانت از جا برخاست و نخست مردم را امر به خودداری و آرامش نمود، سپس دو گوشه دامنش را به دست گرفت و در بین صفوف جماعت به راه افتاد و فرمود هر کسی ریش شیخ را دوست می‏دارد، به این سید کمک کند. مردم به احترام شیخ کمکهای فراوانی کردند و از حلم و تحمّل بزرگوای شیخ تعجب نمودند. شیخ تمام پول‏ها را به سید بخشید و عذر خواهی نمود.(کم مباش از درخت سایه فکن***هر که سنگت زند، ثمر بخشش)(26)


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 1:26 عصر

آیت الله العظمى شیخ جعفر شوشترى 

تاریخ ولادت : سال 1230 هجرى , شهر شوشتر .

اساتید : شیخ مرتضى انصارى , شیخ على کاشف الغطاء ,

برخى از آثار : الخصائص الحسینیة , منهاج الرشاد , فوائد المشاهد و نتائج المقاصد .

محل و تاریخ وفات : منطقه کرند در راه بازکشت از خراسان به نجف , جمعه شب , 20 / صفر / 1303 هجرى [1]

 

شیخ جعفر شوشتری» فرزند «شیخ حسین»، فرزند «حسن»، فرزند «ملا علی»، فرزند «علی»، فرزند «حسین شوشتری» مشهور به «نجّار» است. شیخ جعفر از اعاظم علمای اسلام، عالمی عامل و واعظی متّعظ بود و چون در میان مجتهدان و مراجع تقلید، وعظ و خطابه چندان معمول نبوده و آن جناب دست به چنین کاری می زده و منبر می رفته معروف به واعظ شده و جنبه وعظ و ارشادش مقام اجتهادش را تحت ااشعاع قرار داده تا آنجا که بعضی وی را به فقاهت و اجتهاد نشناسند و او را واعظی مبرّز و سخنرانی بی همتا بدانند؛ ولی حقیقت این است که وی مقدم بر بسیاری از مجتهدان عصر خویش بوده و رساله علمیه اش به نام «منهج الرشاد» در حیات وی و پس از وفات بارها چاپ و منتشر شده است و تا قبل از رواج «عروة الوثقی»، تألیف آیت الله «سید محمد کاظم طباطبایی»، آن رساله محور فتاوای مراجع تقلید بوده است و بر آن حاشیه زده اند.

«علاّمه تهرانى» که یکى از بزرگان جهان علم و عمل بود، در مورد شیخ جعفر مى نویسد: "مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى رحمه الله فرزند حسین شوشترى، از بزرگان علما و اجلاّء فقها و مشاهیر دانشمندان و از فراخوانان به سوى خدا ودعاة الى اللّه در عصر خود بوده است."

صاحب المأثر و الاثار درباره اش می نویسد:"مجتهدی جلیل القدر و متفقهی عظیم الشأن بود... در تقوی و قدس و ورع و زهد او از متأخرین و معاصرین کسی دیده و شنیده نشده است"

شیخ جعفر به سال 1220ه‍.ق در «شوشتر» متولد شد و پس از دوران کودکی و خواندن مقدمات و ادبیات به «نجف اشرف» مهاجرت کرده و در اوائل با «علامه شیخ محمد حسن آل یاسین» شاگرد «سید عبدالله شُبّر» بوده و شرح مختصر عضدی را نزد «شیخ اسماعیل کاظمی» خوانده و در سنه 1246ه‍.ق از ترس وَبا به شوشتر پناهنده شده و سپس به کربلا بازگشت و از صاحب «فصول و شریف العلماء» مازندرانی استفاده کرده و بعد به نجف اشرف رفته و از محضر صاحب جواهر استفاده نموده و در سال 1255ه‍.ق به شوشتر مراجعت نموده و در زمان ریاست و مرجعیت «شیخ مرتضی انصاری»(قدّس سرّه) به نجف اشرف بازگشته و چند سالی از محضر درس شیخ مرتضی انصاری استفاده کرد. بعد از معاودت به شوشتر، مرجع تقلید مردم خوزستان شده و ریاست تامّه پیدا کرده و برای عمل مقلّدین خود، کتاب منهج الرشاد را به به رشته تحریر در آورد. سرانجام بواسطه منافرتی که از حشمت الدوله(حاکم خوزستان و عموی ناصرالدین شاه) پیدا کرده بود ابتدا امر به بستن درب حسینیه کرده و بعد با اهل بیت خویش قهراً از شوشتر به نجف اشرف مهاجرت نمود و به وظایف دینی خود از اقامه جماعت و تدریس و وعظ و ارشاد پرداخت.

توجه ویژه امام حسین(ع) به شیخ جعفر(ره)

از خود آن عالم ربّانى آورده اند که فرموده:"زمانى که از تحصیلات علمى خویش در حوزه نجف فارغ شدم و به وطن خود «شوشتر»، بازگشتم با تمام وجود دریافتم که باید در هرچه بیشتر و بهتر آشنا ساختن مردم با معارف قرآن و اسلام بکوشم، به همین جهت در گام نخست تصمیم گرفتم که روزهاى جمعه را منبر بروم و پس از آن با فرا رسیدن ماه رمضان، به خاطر انجام این مسئولیّت به منبر خویش ادامه دادم، امّا شیوه کار اینگونه بود که: تفسیر صافى را به دست مى گرفتم و از روى آن مردم را وعظ و ارشاد مى نمودم و در آخرین بخش منبر هم، به بیان مشهور و معروف که هر غذایى نیاز به نمک دارد و نمک مجلس وعظ وارشاد نیز، روضه و یادآورى و بازگویى مصائب جانسوز عاشورا و حسین علیه السلام است، به ناچار از کتاب «روضة الشهداء» مقدارى مرثیه مى خواندم. ماه محرّم را نیز که در پیش بود، به همین صورت گذراندم؛ امّا به هیچ عنوان توانایى جدایى از کتاب و منبر رفتن بدون کتاب را نداشتم و مردم نیز بدین صورت بهره کافى نمى بردند، امّا به هر حال حدود یک سال بدین صورت گذشت. سال بعد با فرا رسیدن محرّم با خود زمزمه کردم که: تا چه زمانى باید کتاب در دست گیرم و از روى کتاب مجلس و منبر را اداره کنم ؟ و تا کى نتوانم از حفظ منبر بروم؟ باید چاره اى بیاندیشم و خویشتن را از این وضعیّت ناگوار نجات بخشم. امّا، هر چه در این مورد اندیشیدم راه به جایى نبردم و بر اثر فکر زیاد، خستگى سراسر وجودم را فراگرفت و از شدّت نگرانى به خواب خوشى رفتم.
در عالم رؤ یا دیدم که در سرزمین کربلا هستم، آن هم درست به هنگامى که کاروان حسین علیه السلام در آنجا فرود آمده است. به همه جا نگریستم، چشمم به خیمه اى برافراشته افتاد، دریافتم که سپاه دشمن در صفهاى فشرده بر گرد خیمه حسین علیه السلام گرد آمده اند، گام به پیش نهادم. دیدم خود حسین علیه السلام در درون آن خیمه نشسته است، وارد شدم. سلام گرمى نثار آن سیماى نورافشان نمودم که حضرت مرا در نزدیکى خویش جاى داد و به حبیب بن مظاهر فرمود: «حبیب ! شیخ جعفر، میهمان ماست باید از میهمان پذیرایى کرد. درست است که آب در خیمه نیست، امّا آرد و روغن موجود است، بپاخیز و براى میهمان غذایى آماده ساز.»
حبیب بن مظاهر به دستور حسین علیه السلام برخاست و پس از لحظاتى چند به خیمه وارد شد و غذایى پیش روى من نهاد. فراموش نمى کنم که قاشقى هم در ظرف غذا بود. چند قاشقى از آن غذاى بهشتى صفت، خورده بودم که از خواب بیدار شدم و دریافتم که از برکت زیارت آن حضرت و عنایت او، نکات ولطائف و کنایات و ظرافتهایى از آثار خاندان وحى و رسالت بر من الهام شده است که تا آن ساعت، بر کسى الهام نگشته و فهم کسى بر آنها از من پیشى نگرفته بود."

«شیخ محمد تقی شوشتری» می نویسد که دلیل بر گفتار مرحوم شیخ جعفر(اعلی الله مقامه) همان کتاب «خصائص الحسینیه» و «شصت مجلس» و «سی مجلس» و «چهارده مجلس» که همه  از ترشّحات علمی و قلمی ایشان هستند می باشد.

کتاب خصایص الحسین از همان نکات، لطایف، و ظرافت هایى، برخوردار است که مى توان گفت از همان نوع مطالبى است که بر او الهام شده و در این زمینه فهم، کسى بر آن مطالب از او پیشى نگرفته است.

اساتید شیخ جعفر(ره)

چنانکه گذشت، اساتید شیخ جعفر در دوران تحصیل بزرگانی از اهل علم و مفاخر جهان روحانیت بوده اند و به نامهای زیر ثبت شده اند:

1-«شیخ اسماعیل» فرزند شیخ اسدالله کاظمی(رضوان الله علیهما)

2-«شیخ علی» فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء(مشهور به شیخ جعفر کبیر)

3-مرحوم صاحب ظوابط (ره)

4-مرحوم صاحب فصول (ره)

5-جناب شریف العلما (ره)

6-«شیخ محمد حسن نجفی» یا صاحب جواهر (ره)

7-«شیخ حسن» فرزند شیخ جعفر(قدّس سرّهما) مؤلف انوارالفقاهه

8-«حاج شیخ مرتضی نصاری»(ره)

تألیفات شیخ جعفر(ره)

1-«منهج الرّشاد» یا مجمع الرسائل(رساله علمیه ای که در سال 1288ه‍.ق چاپ شد و در سالهای اخیر با حاشیه آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی(ره) تجدید چاپ شد)

2-«مبادی الاصول»

3-«الخصائص الحسینیه». این کتاب دوجلد بوده که جلد اول چند بار تجدید چاپ و ترجمه شده و جلد دوم مفقود گردیده است.

4-«اصول دین» یا «الحدائق فی اصول الدّین» که یک هزار سطر بوده و به عنوان اینکه اصول دین و معرفت به اصول اعتقادات از مقدمات نماز می باشد نگاشته شده است.

5-«فوائد المشاهد در مواعظ و اندرز» که آن را شاگردش ملّا محمد طالقانی از موعظه های ایشان جمع آوری کرده و چاپ شده است.

6-«مجالس المواعظ» یا چهارده مجلس

7-«مجالس البکاء» یا پانزده مجلس

سفر شیخ جعفر به خراسان و توقف در تهران

مرحوم شیخ جعفر شوشتری در سال 1302ه‍.ق قبل از ماه مبارک رمضان به عنوان تشرف به آستان قدس رضوی از محضر مقدس مرتضوی به سوی ایران حرکت نمود. بدیهی است که در هر شهر و دیار با استقبال شایان روبرو بود تا اینکه وارد تهران گردید. نخست به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی مشرّف و سپس به شهر تهران رفت. استقبالی با شکوه از شیخ به عمل آمد، مردم تهران به زیارت او نائل گردیدند. مرحوم «حاج ملا علی کنی» به دیدن شیخ آمد و ضمن تجدید دیدار، از آن جناب دعوت کرد در مدرسه «خان مروی» به امامت و افاده بپردازد.

ارکان دولت از شیخ دیدن نمودند و اظهار داشتند: جناب شیخ، ماه مبارک نزدیک است، گرچه مسجد و مدرسه «خان مروی» از لحاظ تقدس و پاکیزگی عنوان و اهمیتی خاص دارد، اما از جهت مکان، گنجایش انبوه جمعیت علاقمند به استفاده از محضر حضرت عالی و گفتار دلنشین شما را نداشته و ندارد؛ از این رو از شما تقاضا می کنیم که در «مدرسه سپهسالار» که به تازگی از دست ساختمان بیرون آمده است به اقامه جماعت و ارشاد خلق بپردازید. مرحوم شیخ جعفر بر حسب وظیفه و علاقه به هدایت خلق الله، استدعایشان را قبول کرد و به انجام وظیفه مبادرت نمود.

مرحوم «حاج شیخ آقابزرگ تهرانی»(رحمت الله علیهم) صاحب کتاب «الذریعه» می گوید: من ده ساله بودم و خوب به یاد دارم که مرحوم عمویم، حاج حبیب الله مرا همراه خود به مسجد می برد و جمعیت بقدری زیاد بود که مرا در مکان مرتفعی می نهاد تا از فشار انبوه جمعین پایمال نشوم؛ صحن مدرسه، محوطه مسجد همه پر از جمعیت می شد و بجز حوض مسجد جایی خالی نمی ماند و همه جا را مردم علاقه مند به گفتار شیخ پرنموده و با هیجان از ایشان کسب فیض می کردند.

«شیخ جعفر» اولین واعظ و امام جماعت مسجد سپهسالار تهران محسوب می شود و نوشته اند که «ناصرالدین شاه» با لباس مبدّل پای منبر وی می رفته است.

مرحوم عبدالله مستوفی در این باره می نویسد: "ناصرالدین شاه مسجد نیمه تمام سپهسالار را برای نماز خواندن حاجی شیخ جعفر تعیین کرد وآجروخاک و گچ و آشغال بنایی را از این سرو آن سرصحن و حجرات چهل ستون و مقصوره جمع و محل را برای نماز آماده کردند . حاجی شیخ در محراب مقصورة سمت جنوب به نماز می ایستاد . چهل ستون را برای زنها تخصیص دادند ، تمام مقصوره و صحن حجرات و ایوانهای تحتانی و فوقانی و راهروها و حوضخانه و مدخل و جلوخان ، حتی در خیابان هم صفوف جماعت قائم می شد. یک روز تخمین کردند بیست و چهار هزار نفر پشت سراین مجتهد به نماز ایستاده بودند که در هر فرمان الله اکبری بیست و چهار هزارنفراز رکنی به رکن دیگر نماز از قیام و قعود و رکود و سجود منتقل می شدند. در تهران هیچ نظیر این جمعیت و جماعت دیده نشده بوده است . عدة مکبرین شاید ازصدنفر زیادتربود که همصدا موقع رسیدن رکوع و سجود و قیام و قعود را اعلام می کردند . حاجی شیخ جعفربعد از نماز منبرهم می رفت ، مردم برای رسیدن به نزدیک منبر او ازدحام عجیبی داشتند. حاجی شیخ جعفر بعد از رمضان به مشهد رفت و ماه محرم مراجعت کرد بازهم ده پانزده روزی در مسجد سپهسالار نماز خواند و منبر رفت."


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 12:59 عصر

 

زندگینامه سید مصطفی خمینی ( 1309-1356)

تاریخ ولادت: ماه رجب سال 1346 هجرى ـ قم مقدس .

اساتید : آیت الله سید حسین بروجردى و شیخ مرتضى یزدى حائرى و شیخ محمد صدوقى و سید محمد باقر السلطانى .

برخى از آثار : تحریر العروة الوثقى , تحریرات الأصول , تعلیقات على الحکمة المتعالیة .

تاریخ وفات : 9 / ذى قعده / 1397 هجرى .[1]

سید مصطفی خمینی در سال 1309.ش، در شهر مقدس و مذهبی قم در خانه پاک و بی‌آلایش دانشمند و مجتهدی بزرگ از فضلای حوزه علمیه‌، فرزندی چشم به جهان گشود که بعدها منشا تحولات عظیمی در تاریخ ایران شد.

این نوزاد را به مناسب نام جد شهیدش - سید مصطفی- مصطفی نام نهادند. او در دامن پدری بزرگوار و مادری پاک‌سرشت و در محیطی پر از معنویت و صفا و صمیمیت رشد کرد و دوران کودکی را به پایان رساند. هفت سال از سن این مولود مبارک گذشت، و در این مدت شخصیت کودکی او رقم زده شد.

سید مصطفی در سال 1316.ش  قدم به مدرسه گذاشت و برای تکمیل شخصیت خدادادی و فطری خود و نوشیدن جرعه‌های علم و دانش راهی مدرسه گردید، دوران ابتدایی را در مدرسه‌های باقریه و سنایی قم به پایان رساند.

علاقه فراوان وی به اسلام و روحانیت و راهنمایی‌های پدر بزرگوار و دوستان دلسوزش موجب گردید که بعد از اتمام دوران ابتدایی در سال 1324 به صف طلاب حوزه پیوسته و در ردیف سربازان امام زمان(عج) قرار گیرد. او در راه فراگیری علوم اهل‌بیت(ع)تلاشی بی‌وقفه و فوق‌العاده داشت و خود را به طور کامل جهت کسب دانش و علم وقف کرده بود، از این رو در اندک زمانی به رشد فرهنگی و علم بالایی دست‌یافت، و در کمتر از 6 سال دروس سطح حوزه را به پایان رساند. ایشان در این دوره از اساتیدی چون آیات بزرگوار شیخ مرتضی حائری، شهیدصدوقی، سلطانی و شیخ عبدالجواد اصفهانی بهره جست.

وی بعد از 6 سال تحصیل در 22 سالگی حدود سال 1330.ش به دوره تخصصی (خارج حوزه) خارج اصول و فقه وارد شده و در فقه و اصول از اساتیدی چون آیات عظام حجت، بروجردی، محقق داماد، امام خمینی(پدر ‌گرامیشان)، شاهرودی، خویی، محمد باقر زنجانی و سیدمحسن حکیم، بهره برد.

سیدمصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز دارای تبحر بوده است و دانش حکمت و فلسفه را از اساتید فن و حضرات آیات فکور یزدی، والد محقق، علامه طباطبایی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی فراگرفته و به سن 30 سالگی نرسیده بود که جامع معقول و منقول شد.

مصطفی خمینی علاوه بر تدریس علوم اسلامی دارای آثار و تالیفات زیادی نیز می‌باشد که آثار قلمی او نشانگر عظمت علمی و فکری وی است.

او به مدت یک سال در شهر برسای ترکیهدر تبعید بود اما باز آرام ننشست و سعی در بازگشت بهایرانداشت و با رئیس سازمان امنیت برسای گفت و گو می‌کند تا با نصیری در مورد بازگشت وی به ایران صحبت کند، ولی نصیری شرایط گوناگونی مطرح می‌کند. گرچه او شرایط را می‌پذیرد ولی در آخر نصیری شرط می‌کند که باید در خانه روستایی خود باشد و 2نفر مامور مراقب او باشند و چنانچه کسی از جلو خانه وی عبور کند، کشته خواهد شد. با این شرط سیدمصطفی منصرف می‌شود.

مصطفی همراه پدر بزرگوارش سال 1344 از ترکیه به عراق تبعید می‌شوند و روز جمعه 23مهر 44 وارد نجف اشرف می‌شوند. رژیم شاه از حرکات سیدمصطفی بعد از تبعید امام به ترکیه به وحشت افتاده بود، زیرا وی هسته‌ مبارزاتی کانون‌های گرم فعالیت علیه حکومت گشته بود و از جمله این حرکتها، ترور حسن‌علی منصور بود که شهید بخارایی در دادگاه موقع بازجویی و محاکمه علنا اعلام می‌کند :وقتی شما مرجع تقلید مرا از کشور تبعید می‌کنید، من هم شما را از این جهان تبعید می‌کنم.

یکی از طرحهای سیدمصطفی برای حفاظت از جان امام، که هم رژیم ایران و هم رژیم عراق از ایشان ناراضی بودند، این بود که طلاب و شاگردان روحانی حضرت امام را تشویق می‌کرد آموزش نظامی ببینند و حفاظت از جان امام را بر عهده آنها گذاشت که در همین رابطه تعداد زیادی از یاران امام در نجف و لبناندوره‌های نظامی دیده و از سال 1355.ش به طور کامل حفاظت از جان امام را بر عهد گرفتند.

سیدمصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوجگیری نهضت رهایی‌بخش فلسطین، تلاش فوق‌العاده‌ای به عمل آورد تا برادران روحانی خارج از کشور به پایگاه‌های فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند. خود ایشان هم با اسلحه سنگین دوره دیده بود و آن طور که خودشان نقل می‌کردند، حتی مجوز هدایت تانک را نیز داشتند. وی در منزل خود هم اسلحه‌هایی تهیه کرده‌بود و طلابی را که هنوز در مرحله ابتدایی و به پایگاه‌های فلسطین نرفته بودند در آن جا آموزش می‌داد. وی توجه ویژه‌ای به مبارزه مسلحانه داشت و از این که مسلمانان چرا آموزش نظامی نمی‌بینند اظهار تاسف و تاثر می‌کرد.

فعالیتهای ایشان سبب شد که در 21 خرداد 1348.ش به دنبال برانگیختن آیت‌الله العظمی حکیم بر ضد رژیم بعث، دستگیر و به بغداد برده شد، و رئیس جمهور وقت (حسن البکر) به او هشدار داد که اگر مردم را بر ضد این رژیم تحریک کند و با مخالفان رژیم عراق در ارتباط باشد، تصمیمی درباره‌تان می‌گیرم که ممکن است موجب ناراحتی پدرتان شود و جالب این که همین تهدید را سپهبد نصیری در سال 1342.ش کرده بود.

ترس از فعالیتهای سیدمصطفی عاقبت باعث شد که حکومت ایرانو عراق تهدیدشان را عملی کنند و تصمیمی را که قبلا گرفته بودند، به انجام رساندند و شب یکشنبه اول آبان 1356.ش سیدمصطفی را در حالی که 47 بهار از عمرش گذشته بود به طرز مشکوکی مسموم و به شهادت رسانند.

تالیفات شهید سید مصطفی خمینی:

  • القواعد الحکمیه (حاشیه بر اسفار)
  • کتاب البیع (دوره کامل مباحث استدلالی بیع در سه جلد(
  • مکاسبه محرمه (در دو جلد(
  • مبحث اجاره
  • مستند تحریرالوسیله
  • تعلیقه‌ای بر عروة الوثقی
  • تفسیرالقرآن الکریم (در چهار جلد که ناتمام می‌باشد(
  • تحریرات فی‌الاصول (از اول اصول تا استصحاب تعلیقی(
  • شرح زندگانی ائمه معصومین (ع) تا زندگانیامام حسین (ع(
  • کتاب الاصول
  • القواعد الرجالیه
  • کتابی در مبحث نکاح
  • حاشیه بر شرح هدایه، ملاصدرا
  • حاشیه بر مبداء و معاد ملاصدرا
  • حواشی بر وسیله النجاة آقا سید ابوالحسن اصفهانی
  • تطبیق هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامی
  • حاشیه بر خاتمه مستدرک

 



[1] .مشاهیر الدفونین , ص 357 .

 

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 12:22 عصر

زندگی‌نامه شیخ محمد حسین غروی معروف به علامه کمپانی

تاریخ ولادت : 2 / محرم / 1296 هجرى قمرى .

اساتید : شیخ حسن تویسرکانى و میرزا باقر استهباناتى و سید محمد فشارکى و و شیخ آقا رضا همدانى و و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى .

برخى از آثار : تحفة الحکیم , الأنوار القدسیة , الوسیلة .

تاریخ وفات : 8 / ذى حجة / 1361 هجرى قمرى .[1]

آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی از شاعران نامدار نیم قرن پیش ایران است که چون در میان اشعارش، همه نوع شعری اعم از غزل، قصیده، مرثیه و ارجوزه وجود دارد، او را «کمپانی»‌خوانده‌اند.

ولادت:
روز دوم محرم سال 1296 ق. آسمان کاظمین هم مانند دیگر شهرهاى مسلمان نشین، بوى کربلا و عطر عشق و عاشورا میداد. همزمانى این تولد مبارک با ماه حماسههاى همیشه جاوید حسینی، سبب شد که کودک کاظمین و مولود محرم "محمد حسین" نامیده شود.

تحصیلات:کودک کاظمین هنوز در فصل بهاران زندگى بود. تازه در باغ خرم حیات، نونهالى سرسبز بود که توانست هنر ظریف خط و خوشنویسى را آن هم در انواع گوناگون آن یاد گیرد. از آنجا که آن روزها هم چون روزگاران گذشته، صنعت خط از هنرهاى بدیع و چشمگیر بود، مهارت محمدحسین، آن هم در دوران کودکى وى را در میان آشنایان زبانزد ساخت. پدر هم که به استعداد درخشان فرزندش پى برده بود، با تمام توان وسایل تحصیل و ترقى او را در حوزه علمیه نجف فراهم ساخت تا این استعداد زلال و جوشان هر چه بهتر و بیشتر شکوفا گردد. محمدحسین در دهه دوم زندگى (در سال 1314 یا 1315 ق) بود که پا به حوزه بزرگ نجف نهاد و چیزى نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتى یکی پس از دیگرى پشت سر گذاشت و بزودى در حلقه درس بزرگترین اساتید حوزه آن روز شرکت جست.

اساتید:
1. شیخ حسن تویسرکانى
2. آیة الله سید محمد طباطبایى فشارکی
3. حاج آقا رضا همدانى
4. آیة الله آخوند خراسانى
5. حکیم محمدباقر اصطهباناتى شیرازى
6. شیخ احمد شیرازى

مشایخ روایی:
بزرگان بسیارى براى علامه غروى اجازه نامة روایتى نوشته‎اند که برای نمونه دانشمندان و اندیشوران زیرا را می‎توان نام برد:
1. بزرگ محدث معاصر حاج میرزا حسین نورى طبرسی، گردآوردنده مجموعه روایتى شیعه، مستدرک الوسائل.
2. آیة الله سید حسن صدرالدین موسوى معروف به صدر کاظمى نویسنده کتاب تأسیس الشیعه و...
3. میرزا محمد باقر اصطهباناتى شیرازی.
4. شیخ احمد شیرازى مشهور به "شانه ساز".
5. شیخ الشریعة اصفهانی.

تألیفات:
1. الاجتهاد و التقلید و العداله
2. الاصول على النهج الحدیث
3. الطلب و الارادة عند الامیة و المعتزلة و الاشاعرة، این سه کتاب در یک مجلد بزرگ با نام «بحوث فى الاصول» چاپ شده است.
4. چندین رساله در مباحث مختلف اصولی.
5. حاشیه بر رساله قطع شیخ انصاری.
6. نهایة الدرایه فى شرح الکفایة، در چهار جلد
7. کتاب الاجارة
8. صلاة الجماعة
9. صلاة المسافر
این سه کتاب هم بتازگى در یک مجلد با نام "بحوث فى الفقه" انتشار یافته است.
10. حاشیة کتاب المکاسب
11. حاشیه بر کتاب الطهارة شیخ اعظم انصاری.
12. چندین رساله فقهی.
13. سه منظومه درباره اعتکاف، روزه و نماز جماعت
14. الوسیلة توضیح المسائل به زبان عربی
15. ذخیرة العباد. توضیح المسائل فارسی
16. تحفة الحکیم.
17. رسالة فى اثبات المعاد الجسمانی
18. حاشیه بر اسفار ملاصدرا.
19. مکاتبات فلسفى و عرفانی، مجموعه‎اى است از 14 نامه در شرح و تحلیل دو بیت شعر از عطار نیشابوری
20. تفسیر قرآن این تفسیر که گویا نیمه تمام مانده تاکنون چاپ نشده است.
21. الانوار القدسیه مجموعه دل انگیزى از اشعار عربى آیة الله غروی است.
22. دیوان مفتقر، این کتاب که شعرهاى فارسى حکیم غروى را در خود گردآورده است با نام نامناسبى که هیچ برازنده ایشان نیست دهها بار چاپ شده و انتشار یافته است و این اشتباه از آنجا ناشى شده است که پدر شاعر حکیم و عارف حوزه نجف حاج محمد حسن اصفهانى معروف به معین التجار، کمپانى یعنى شرکت راه‎آهن بغداد - کاظمین را به عهده داشت و او بود که برای نخسین بار بانى این کار خیر گشت. از اینجا و تنها به همین علت است که دیوان اشعار فرزندش با نام «دیوان کمپانی» و نام آن حکیم الهى به نام «آیة الله کمپانی» معروف گشت. ولى چنانکه شمارى نقل کرده‎اند او از این اسم ناراضى بود و از شنیدن این کلمه بیگانه به سختى ناراحت می‎شد.
23. دیوان غزلیات یا مجموعه عارفانه‎ها


[1] .معارف الجرال , ج2 , ص263 و مرآة الشرق , ج1 , ص 655 .

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 12:16 عصر

شاگردان:

مکتب علامه نورى را چه در علم اصول و فقه و چه در حکمت و فلسفه باید از مکتبهاى بسیار پربرکت شیعه به حساب آورد. بر طبق تحقیقی حدود یکصد و پنجاه بزرگوار افتخار شاگردى در مکتب علامه غروى را داشتهاند. عجیب اینکه در میان شاگردان، از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفکر و نویسنده و عارف و واعظ و... را میتوان دید که همگى به نوعى به شاگردى غروی اصفهانى مباهات میکردهاند. اکنون ما تنها از بعضى از آنان نام میبریم: حضرات آیات:
1. سیدمحمد حجت کوه کمرى
2. سید حسین طباطبایى بروجردى
3. سید محمد هادى میلانى
4. سید ابوالقاسم خویى
5. سید عبدالاعلى سبزوارى
6. سید محمد کاظم موسوى حسینى
7. شیخ سلمان خاقانى
8. شیخ محمدتقى بهجت فومنی رشتی
9. حاج شیخ على محمد بروجردى
10. علامه سید محمد حسین طباطبایی
11. علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزى
12. شیخ محمدرضا مظفر
13. شیخ محمدحسین مظفر
14. محمد طاهر آل شیخ راضی
15. سید محمد حسین طباطبایى تبریزى
16. سید محمد هادى میلانی
17. سید ابوالقاسم خویی
18. میرزا یوسف ایروانی
19. شیخ اعتماد رشتی.

سخن بزرگان:
1. سیدمحمدهادی میلانی: شیعه در دویست سال اخیر فردی را با جامعیت مرحوم غروی اصفهانی به خود ندیده است. پس از وفات میرزای نائینی اعلامیه ای به امضای مرحوم ملکی و حضرات آیات آقای میلانی و آقای خویی به این مضمون انتشار یافت: بعد از مرحوم شیخ انصاری در این اواخر نظیر مرحوم غروی اصفهانی در روزگار تشیع پیدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظیر ایشان نیست.

2. سیدمحمدحسین طباطبایی: استاد بزرگ، حکیم خداشناس و فقیه پارسا و دایرمدار آسمان پژوهش و تحقیق، و سالک و مرزبان سلوک و دانش و تدقیق، سیخ محمدحسین اصفهانی غروی است که خدا مقام بلندش را بلندتر سازد.

3. ادیب محمدعلی اردوبادی: استاد بزرگ ما یکه سوار هر میدان بود از هر نظر بی نظیر می نمود و نسبت هر فضیلت به او مانند نسبت دندانه های شانه به شانه است. او در هر یک از دانش های حکمت، کلام، فقه، اصول، تفسیر، حدیث، شعر و ادب، تاریخ، معارف، اخلاق و عرفان به طور مساوی وارد بود و در هر کدام از ملکات برتری فضایل، روحیات کریمانه و کارهای نیکو و گسترده و فضیلت های توصیف شده او است. از جدیت شدید در عبادت، زندگی کردن در زهد، و شب زنده داری گرفته تا سجده های طول و دراز و ریاضت و تهذیب و محاسبه نفس، همه برای او یکی و مساوی بود و به هیچ وجه برای خدا، مشکل نیست که جهان را در یک فرد جمع نماید و حکمت نوری است که خدا در دل هر کس که سزاوار باشد می اندازد.

4. سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی: من در تاریخ تشیع، فیلسوفی متعبدتر از شیخ محمدحسین اصفهانی نمی شناسم، او عاشق عبادت و شیفته نماز و زیارت بود. به اهل بیت اطهار علیهم السلام ارادت ویژه ای داشت.

وفات:
پنجم ماه ذیحجه سال 1361 ق. روز دوشنبه بود که از فراز بارگاه قدس مولا على علیه السلام خبر وفات بزرگ استاد نجف به گوش همگان رسید. این خبر چنان نابهنگام بود که فضلا و دانشوران حوزوى را دچار تحیر غمبار کرد. بزرگ ادیب شیعی، علامه اردوبادی، سوگ سرودهاى را که در در گرامیداشت استادش گفته بود و رد زبان همگان ساخت مردم بویژه شاگردان و یاران و نزدیکان استاد که سخت از این فاجعة اندوهبار، آزرده و آشفته بودند بیتى از آن سوگواره دلسوز را به هم میخواندند و ناله میکردند. ادیب اردوبادى در آن بیت گفته بود: آری تشییع پیکر نابغه نجف و خادم صادق امام حسینعلیه السلام با نام و یاد حسین علیه السلام برگزار شد و در آستان قدس علوی، زیر ایوان طلاى مولا جنب مناره شمالى در مقبره کوچکى در کنار مقبره علامه حلى به خاک سپرده شد.

 



[1] .معارف الجرال , ج2 , ص263 و مرآة الشرق , ج1 , ص 655 .

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 11:57 صبح

آیت الله مقدس اردبیلی

ایوان طلا ( مناره جنوبى )

آیت الله شیخ احمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى .

محل ولادت : ــ روستاى نیار اردبیل .

اساتید : مشهورترین ایشان : مولا جمال الدین محمود .

برخى از آثار : مجمع الفائدة و و البرهان و زبدة الشیعة و شرح الهیات التجرید .

تاریخ وفات : ماه صفر سال 993 هجرى قمرى .

منابع : روضات الجنات , ج1 , ص 79 .

تولد و تحصیل
در قرن دهم هجری قمری در شهر اردبیل کودکی سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت . او بعد از رشد و شکوفایی و طی مراحل علمی و کسب کمالات معنوی و عرفانی به مرتبه ای از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید که پس از چهار قرن هنوز الگوی عالمان و پرهیزکاران است .
نامش احمد و فرزند محمد و از خانواده ای دوستدار اهل بیت علیه السلام بود. پس از رشد و گذراندن تحصیلات و کسب کمالات معنوی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جوار مرقد مطهر مولای متقیان امام علی علیه السلام به کسب علم و فضیلت پرداخت .
وی علوم نقلی و فقه را از محضر سید علی صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت . سید علی صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهید ثانی بود که استاد به وی علاقه فراوان داشت .(502)
وی همواره در جستجوی دانش بود و در طول عمر پربرکت خود از هیچ کوششی برای آموختن غفلت نمی کرد. هر جا که از وجود دانشمند و عالمی نشانی می یافت به خدمتش می شتافت و از علم و معرفت وی بهره می گرفت . به همین دلیل زمانی نیز برای استفاده از محضر فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامی جمال الدین اسد دوانی ) به شیراز مهاجرت کرد و مدتی نزد وی به تحصیل علوم عقلی مشغول گردید. او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه ای رسید که به ((مقدس )) شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگری علمی به اندازه ای تبحر داشت که به ((محقق )) معروف شد.
در گفتار بزرگان
وی از آن جمله عالمانی است که مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است . سید مصطفی تفرشی از معاصران محقق اردبیلی می نویسد: ((امرش ‍ در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند. او متکلمی فقیه و عظیم الشان و جلیل القدر و بلند منزلت و باورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود.))(503)
شیخ حر عاملی که خود از چهره ها و بزرگان دین و دانش است می نویسد: ((احمد بن محمد اردبیلی عالمی فاضل ، محققی عابد، مورد اطمینان و پارسا، عظیم الشان و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایی بود))(504)
علامه بزرگوار مجلسی می نویسد: ((محقق اردبیلی در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایی رسید و در میان عالمان متقدم و متاخر شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم ... کتب او دارای بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است .))(505)
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی می نویسد: ((شیخ اجل عالم ربانی فقیه محقق صمدانی معروف به محقق اردبیلی ... در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و کرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه ای رسید که توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبه ای رسید که به او مثل زده شود و به راستی اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلی کرده بر هیچ دیده پوشیده نیست )).(506)
مقدس اردبیلی و دربار صفوی
شاهان صفوی بنا به دلایل مختلف دینی و سیاسی و مصالح حکومتی ضمن احترام و تقدیس علمای دین از آنها در امور مختلف نظرخواهی می کردند. اگر چه این احترامها و تقدیسها بیشتر برای حفظ موقعیت خویش ‍ و به منظور برخورداری از حمایت و پشتیبانی جامعه شیعی بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند. از آن سو علما نیز از این موقعیت برای گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند و به واقع ارتباط آنان با پادشاهان صفوی نقشی انکارناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت به طوری که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع نشر و تبلیغ اندیشه های شیعی رواج فراوان یافت . و دانشمندان و بزرگانی چون محقق ثانی ، شیخ بهایی و علامه بزرگوار مجلسی با جهت دادن سیاستهای دربار صفوی به سمت ترویج و تبلیغ تشیع خدمات بی نظیری را برای اسلام و تشیع به انجام رساندند به طوری که این دوران یکی از دورانهای اوج گیری اندیشه های شیعی است .
مقدس اردبیلی نیز از جمله عالمانی است که در پرتو رابطه با دربار صفوی در گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهای فراوانی را به ثمر نشاند. هر چند که او به درخواست شاه عباس صفوی برای ترک نجف و مهاجرت به ایران پاسخ منفی داد. برای مصالح تشیع و شیعیان همواره به دربار صفوی تذکراتی می داد. تاریخ برخی از آن وقایع را نقل کرده است . (507)از جمله نوشته اند: زمانی یکی از کارگزاران دربار صفوی مورد غضب شاه عباس قرار گرفت و به مقدس اردبیلی پناه برد و او نامه ای به وی داد تا شاه از تقصیر او بگذرد. نامه مقدس اردبیلی به شاه عباس چنین بود:
((بانی ملک عاریت ، عباس ! بدان که چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید که حق - سبحانه و تعالی - از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد. بنده شاه ولایت :احمد اردبیلی))
این از شگفت نامه هایی است که در آن هیچ توصیف و تعریفی از شاه نشده و مقدس اردبیلی در آن خود را از پیروان و غلامان امام علی علیه السلام معرفی کرده است و نه از چاکران و غلامان شاه .
شاه عباس بدون تاخیر فرمان مقدس اردبیلی را اجرا کرد و پاسخی بدین گونه نوشت :((به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته ، به تقدیم رسانید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنید. کتبه کلب آستانه علی : عباس ))(508)
احیاگر حوزه نجف
سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا، از مقدس اردبیلی فقیه و عالمی کم نظیر ساخته بود و طولی نکشید که ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد. هنگامی که مقدس اردبیلی پا به عرصه فعالیتهای علمی و تبلیغی گذاشت نجف بسیار خاموش و بی تحرک بود و دانش پژوهان اندکی در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شکوه دوران شیخ طوسی بی بهره بود در این زمان احیاگری سراسر پاکی و فضیلت قیام کرد و با زهد خود به مقابله با کمبودها با تقوا و صبر خود به رفع کاستی ها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب کرد. آیت الله سید حسن صدر در این باره می نویسد: ((در زمان مقدس اردبیلی دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد. حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمی در آمد.))(509(
بر مسند تدریس
محقق اردبیلی در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزنده ای برای عالم تشیع انجام داد. وی پس از کسب علوم عالی بر کرسی تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمی را به شاگردان خویش تعلیم داد. او همان گونه که نفس خویش را تهذیب کرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات کتابهای درسی حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبی که فایده ای بر آن مترتب نبود پرهیز می کرد. او با نفس قدسی خود کسانی را برای جامعه بزرگ تشیع تربیت کرد که هر یک چهره ای برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشا آثار ارزنده ای برای عالم اسلام گردیدند. شاگردان برجسته وی را چنین برشمرده اند:
1.
شیخ حسن (متوفی 1011 ق .) فرزند شهید ثانی (مولف کتابهای معالم الاصول و المنتقی(
سید محمد (متوفی 1009) نوه دختری شهید ثانی ، معروف به صاحب مدارک
3>
میر فیض الله تفرشی
4>
عنایت الله کوهپایه ای ، ترتیب دهنده برخی از کتابهای رجالی
5>
ملا عبدالله شوشتری (متوفی 1012(


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 11:56 صبح

تالیفات

فقیه بزرگوار محقق اردبیلی علاوه بر تدریس ، کتابهای پرارجی نیز در موضاعات کلام ، فقه ، اصول ، سیره اهل بیت علیه السلام و عقاید تالیف کرد که برخی از آنها اثری در دست نیست . فهرست قسمتی از این آثار عبارت اند از:
1.
استیناس المعنویه (در علم کلام(
2.
بحر المناقب
3.
حاشیه بر شرح تجرید
4.
حدیقه الشیعه
5.
رساله خراجیه
6.
زبدة البیان فی آیات الاحکام
7.
مقاله فی الامر بالشی (در علم اصول(
8.
مناسک حج (فارسی)
9.
مجمع الفایده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان
این کتاب یکی از مشهورترین و عمیق ترین دایرة المعارفهای فقه استدلالی و یکی از مصادر و منابع گران سنگ فقه جعفری است . که همواره مورد توجه مجتهدان بوده است . محقق این کتاب را به مثابه شرحی بر کتاب ارشاد علامه حلی نوشته ولی خود کتابی بسیار مفصل و عمیق است که با دقت و کنکاشی عظیم به تحلیل و بررسی مباحث فقهی پرداخته است .
سیره مقدس
مقدس اردبیلی بسیار متواضع بود و در مقابل شاگردانش خود را فوق العاده کوچک می شمرد و آنان را مورد تکریم و احترام فراوان قرار می داد. گویند در هنگامی که شیخ حسن از تحصیل فراغت یافت و قصد داشت به لبنان باز گردد از استاد خویش تقاضای نصیحت و موعظه کرد و مقدس اردبیلی احادیثی را گردآوری کرده ، در ورقه ای نوشت و به ایشان داد و در پایان آن نوشت این جملات را اضافه کرد:
((کتبه العبد احمد لمولاه امتثالا لامره و رجاء لنذکره ))(510)
این مطلب را بنده خدا احمد برای مولای خود نوشته است تا فرمان ایشان را به جای آورد و به امید اینکه موجب پندآموزی وی باشد.
اخلاص در کار تعلیم و تدریس نیز از خصلتهای بارز مقدس اردبیلی بوده است . ملا عبدالله شوشتری از شاگردان مقدس اردبیلی در مجلسی مساله ای را از استاد خویش پرسید. مقدس سوال او را پاسخ گفت . اما شاگرد به این پاسخ قانع نشد و بحث ادامه یافت . ناگهان مقدس سکوت کرد و پس از لحظه ای فرمود: این بحث بماند برای بعد، باید به کتاب مراجعه کنم ! سپس از مجلس برخاست و به شاگرد فرمود تا همراه او به جایی دیگر بروند. پس از خروج از آن مجلس محقق اردبیلی پاسخی بسیار دقیق و عمیق بیان کرد به طوری که شاگرد قانع شد و شبهه ای برایش باقی نماند. شاگرد پرسید: آقا، چرا پاسخی به این نیکویی می دانستید و در همان مجلس بیان نفرمودید؟
محقق فرمود: آنجا چون در مجلس و در حضور جمعی از مردم بودیم احتمال داشت که قصدمان جدل و فخرفروشی و اظهار فضل بر یکدیگر باشد ولی اینجا این شبهه نیست زیرا تنها خدای متعال ناظر بحث و گفتگوی ماست . (511)
کمک به محرومان نیز از خصوصیات پسندیده مقدس اردبیلی بوده است . نقل است در یکی از سالها قحطی و گرانی به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگی بیداد می کرد محقق اردبیلی اندک آذوقه ای داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را می کرد. اما او راضی نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالی که افراد زیادی در جامعه محتاج و گرفتارند. از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد. همسرش از این عمل او برآشفت و گفت :
در چنین سال قحطی آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردی ، اکنون باید فرزندان من دست گدایی به سوی دیگران دراز کنند؟
محقق پاسخی نداد و از منزل خارج شده ، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت . او تصمیم گرفته بود چند روزی را در مسجد اعتکاف کرده ، به عبادت و راز و نیاز بپردازد. در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربی مقداری گندم و آرد بر چهارپایی بار کرده ، به خانه محقق اردبیلی برد و به همسرش تحویل داد و گفت :
صاحبخانه در مسجد اعتکاف کرده و این گندم و آرد را برای شما فرستاده است . چند روزی گذشت تا اینکه مقدس اردبیلی به خانه بازگشت . همسرش به او گفت :
آرد و گندمی که فرستاده بودید خیلی مرغوب بود.
محقق ، بی خبر از همه جا، وقتی این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتی از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازی ستایش ‍ کرد.(512)
در وادی کرامات
از زندگی این فقیه عابد و عارف کامل کراماتی نقل شده است . در ذیل به دو نمونه آن اشاره می کنیم :
فردی از اهل تفرش به نام میرغلام (میر فیض الله ) که یکی از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلی و فردی دانشمند و پارسا بود، می گوید:
من در مدرسه ای که حجره های آن در صحن مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام قرار داشت ، سکونت کرده به فرا گرفتن علم اشتغال داشتیم . در یکی از شبهای تاریک پس از آنکه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه می کردم که ناگهان دیدم مردی با سرعت به طرف قبه مبارک می رود. با خود گفتم شاید این مرد دزدی است که می خواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهای حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار به طوری که او متوجه نشود. تعقیبش کردم دیدم به طرف در حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد. دیدم آن مرد به کنار مرقد مطهر مشرف شده ، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. من صدایش را شناختم و متوجه شدم با امام علیه السلام درباره یکی از مسائل علمی گفتگو می کند. سپس از حرم خارج و به جانب مسجد کوفه رهسپار شد. من هم پشت سر او به طوری که متوجه من نبود حرکت کردم (تا از اسرار او سر در بیاورم ) وقتی به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مساله علمی گفتگو می کند. پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد. من هم در تعقیب او حرکت کردم . وقتی به دروازه شهر رسید، هوا روشن شده بود. پیش از آنکه از دروازه خارج شود با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده ، گفتم : ای مولای ما، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم ، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمی صحبت می کردید چه کسانی بودند؟ مقدس وقتی این درخواست را شنید، پس از آنکه تعهدات لازم را گرفت که تا موقع حیاتش به کسی اطلاع ندهم ، فرمود: ای فرزند من ! بسیاری از اوقات مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم می ماند، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرالمومنین علیه السلام می روم و مساله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت می کنم . امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان علیه السلام حواله کرد و فرمود: فرزندم مهدی (عج ) در مسجد کوفه است ، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن آن مردی که در مسجد کوفه دیدی حضرت مهدی (عج ) بود.(513)
وی شبی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در خواب دید که حضرت موسی علیه السلام در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد. پس حضرت موسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال کرد: این مرد کیست ؟ پیامبر فرمود: از خودش سوال کن . حضرت موسی علیه السلام از مقدس پرسید: تو کیستی ؟ مقدس جواب داد: من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه ، فلان خانه منزل من است . حضرت موسی علیه السلام تعجب کرد و گفت : من از اسم تو سوال کردم این همه تفصیل برای چه بود؟ مقدس در جواب گفت : خداوند عالم وقتی از تو سوال کرد که این چیست که در دست تو است ، تو چرا آن قدر در پاسخ تفضیل دادی (514)! حضرت موسی علیه السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت : راست گفتی که علمای امت من همانند انبیای بنی اسرائیل می باشند.(515)
رحلت
سرانجام ماه رجب سال 993 ق . فرا رسید. در این سال آفتاب فقاهت که از شهر اردبیل درخشیدن آغاز کرده و در سراسر جهان تشیع پرتوافشانی نموده بود پس از عمری تلاش و کوشش خستگی ناپذیر در راه دین و شریعت جاودانی اسلام در نجف اشرف غروب کرد، هر چند این غروب جسم او بود و روح مقدسش با آثار ارزشمندش همچنان پرتو افشان اسلام و تشیع است . پیکر مطهر مقدس اردبیلی را شیعیان و دوستانش در حرم مطهر مولای متقیان حضرت علی علیه السلام به خاک سپردند تا همان گونه که در دنیا عاشق اهل بیت علیه السلام بود در آخرت نیز همنشین آنها باشد.[1]


[1] . تندیس پارسایی، زندگی نامه آیت الله مقدس اردبیلی، نوشته: سید سجاد موسوی


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 11:43 صبح

  آرامگاه های مشاهیر در حرم مطهر

  نجف اشرف, سرزمین پیامبران و اولیا است و همان جایى است که حضرت ابراهیم(ع) آن را با خریدن از صاحبانش بعنوان محل سکنى برگزید. 

پروردگار متعال به این سرزمین ویژگیهایى عطا فرموده که به هیچ سرزمین دیگرى نبخشیده است. حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) مى فرمایند: سرزمین نجف طى دوره هاى مختلف, ازجایگاه و قداست ویژه اى برخوردار بوده است. به این خاطر حضرت أمیرالمؤمنین خطاب به این سرزمین مى فرمایند: ( ما أحسن منظرک و أطیب قعرک اللهم اجعل قبری بها) ( عجب منظر زیبا و و جایگاه نیکویى دارى, پروردگارا, قبر مرا در این سرزمین قرار ده).

بعد از دفن شدن پیکر مطهر حضرت أمیرالمؤمنین(علیه السلام) در نجف در سال (40 هجرى قمرى), قداست این سرزمین دوچندان شد.

به این خاطر, مؤمنان و دلباختگان حضرت أمیرالمؤمنین(ع), در تمامى نقاط جهان, آرزو دارند بعد از مرگ, شرافت دفن شدن در وادى السلام, در جوار بارگاه أمیرالمؤمنین(علیه السلام) را بدست آورند. روایات بسیارى در این باره, از اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است. من جمله:

 حضرت أمیرالمؤمنین به پشت کوفه نظر افکندند و فرمودند: (ما أحسن منظرک... الحدیث (فرحة الغری/61)) (چه منظر زیبایى دارى) 

حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرمایند: ( هر مؤمنى در هر جایى از زمین دربگذرد, پروردگار متعال, روحش را در وادى السلام محشور مى سازد. عرض شد: وادى السلام کجاست؟ فرمودند: بین سرزمین نجف و کوفه, آنها را مى بینم, چه بسیارند, بر منبرهایى نورانى نشسته اند و با یکدیگر سخن مى گویند) (ارشاد القلوب: 2/ 239)

 قبرستان وادى السلام از بزرگترین قبرستانهاى جهان به شمار مى آید.

دفن کردن تنها شامل وادى السلام نمى شود. در صحن مطهر علوى نیز, تعداد بسیارى از علما و بزرگان حوزه علمیه نجف, دانشمند, ادیب و شاعر, افراد سرشناس, پادشاهان و رجال دولتى به خاک سپرده شده اند.

 آثار بسیارى از این آرامگاه ها از بین رفته است و اکثرسنگ نبشته هاى قبرها که نام صاحب قبر برآن نقش بسته ناپدید شده اند. تصاویر افراد دفن شده در حرم مطهر  نیز به دستور رژیم سرنگون شده بعث, رفع شد. تولیت کنونى حرم مطهر سعى دارد با همکارى پژوهشگران, زندگى نامه افراد مهم و برجسته دفن شده در حرم مطهر را گردآورى کند و محل آرامگاه آنها را دقیقا مشخص نماید و تصاویر آنها را ترمیم کرده و به جاى خود بازگرداند. 

مکان آرامگاه برخی از دانشمندان و مراجع بزرگ در صحن مطهر و مشخصات این بزرگان درادامه خواهد آمد .

منبع:

النتخب ص 53 .

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ