سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در مردمی که نه خود نیک خواه اند و نه نیک خواهان را دوست دارند، خیری نیست . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 3:16 عصر

حرم مطهر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):

آستان مقدّس حضرت علی(علیه السلام) در مرکز شهر قرار دارد که از یک گنبد طلایی عظیم و یک گنبد خانه و رواقهای متعدد و یک صحن، با برخی ضمائم تشکیل شده است. نخستین ساختمان حرم مطهر در دوران هارون الرشید عباسی بنا گردید و پس از آن همواره در حال تجدید و عمران و توسعه بوده است. ساختمان امروزی از آثار صفویه است. گنبد عظیم و ایوان روحبخش آن، به دستور نادرشاه افشار با خشتهای طلایی تزیین شده. آیینه کاری حرم به وسیله هنرمندانی از اصفهان در سالهای دهه چهل شمسی انجام گرفت. قبر مطهر حضرت، درون صندوقی از خاتم و ضریحی نقره ای قرار دارد; صندوق خاتم از ساخته های دوران شاه اسماعیل صفوی است و از نفایس روزگار بشمار می رود. ضریح مطهر توسط هنرمندان هندی و چینی در سال 1345 هـ . ق. در هند به همت رهبر شیعیان اسماعیلی
ساخته و تقدیم حرم مطهر گردیده است. گرداگرد مرقد منور را از چهار سو رواق در بر گرفته است که همگی به زیباترین شکل توسط هنرمندان ایران تزیین یافته است. حرم مطهر دارای صحن بسیار بزرگ و دلگشایی است که اطراف مرقد مطهر را در برگرفته است. این صحن از ساخته های دوران صفوی است که نمای آن با کاشیهای
خشتی زیبایی تزیین یافته و دارای دو ویژگی منحصر بفرد است:
نخست آن که: در تمام فصول سال، هنگام ظهر شرعی، سایه از سمت شرق از میان می رود.
دوّم آن که: همواره نخستین اشعه آفتاب هنگام بامداد از میان بازار بزرگ شهر گذشته و پس از عبور از دروازه صحن به ضریح مقدّس می تابد.
در گرداگرد صحن مطهر اتاقهایی قرار دارد که همگی آرامگاه بزرگان است. صحن دارای چهار دروازه اصلی است که بزرگترین آنها در سمت شرق واقع شده و به «باب الذَّهب» شهرت دارد. دومین دروازه در سمت شمال قرار گرفته و به «باب الطوسی» معروف است.
سومین دروازه در جنوب است به نام «باب قبله» و چهارمین آن در سمت غرب واقع شده و به «باب سلطانی» مشهور است.
حرم مطهر، دارای برخی بیوتات ضمیمه است که عبارتند از:
الف ـ مسجد عمران بن شاهین، که در دالان منتهی به باب الطوسی قرار گرفته است. این مسجد کهن، از بناهای عمران بن شاهین، حاکم جنوب عراق در نیمه قرن چهارم هجری است.
ب ـ مسجد خضراء، در زاویه شمال شرقی صحن است که دارای تاریخ کهن می باشد. این مسجد در سال 1385 هـ . به طرز زیبایی بازسازی گردید و دهها سال یکی از مراکز اصلی تدریس در حوزه علمیه نجف بشمار می رفت.
ج ـ تکیه بَکتاشیها، این تکیه در دوره حاکمیت عثمانیان بر عراق ساخته شده و محل تجمع و برگزاری مراسم صوفیان بکتاشی تُرک بوده است. ساختمان این تکیه که امروزه به انبار آستانه تبدیل شده در شمال غرب صحن واقع است.
د ـ مسجد بالاسر، در دالان سمت غربی صحن قرار گرفته و در محراب آن قطعاتی از کاشیهای خشتی متعلق به قرن ششم هجری به چشم می خورد.

قبرستان وادی السّلام: این قبرستان یکی از مقدسترین گورستانهای مسلمانان و شیعیان است و در روایات آمده: «هر مؤمنی در شرق یا غرب جهان دیده از جهان بر گیرد به روح او ندا می رسد که به وادی السلام ملحق
شو» و بدین منظور فرشته ای است به نام «مَلَک نقّاله» که ارواح مؤمنان را از سرتاسر جهان به این گورستان  می آورد.

مقام حضرت حجّت (عجّ): این مقام گورستان وادی السّلام قرار دارد و جایگاه مقدسی است که به آن حضرت نسبت داده می شود. از این رو مردم به زیارت و نمازگزاردن در آن می پردازند.

آرامگاه حضرت هود و حضرت صالح(علیهما السلام)
: این آرامگاه در بخش آغازین گورستان وادی السلام واقع شده است. بنابر روایات این دو پیامبر در این سرزمین مدفون اند.

مقام حضرت زین العابدین(علیه السلام): بنا به گفته روایات، جایگاهی است که امام سجّاد(علیه السلام)هنگام زیارت قبر جدّ خود، در آنجا به نماز ایستاده است، و این مقام در مغرب شهر نجف واقع است.

صافی صفا: مسجدی است که گفته می شود امیر مؤمنان(علیه السلام) در آنجا نمازگزارده و در گوشه ای از آن مدفن یکی از یاران حضرت قرار دارد.

مسجد حنّانه: این مسجد در محله ای بدین نام، در میانه بزرگراه نجف ـ کوفه قرار دارد، و جایی است که بنا بر گفته روایات، هنگامی که سر امام حسین(علیه السلام) در آن قرار داده شده، به ناله پرداخته و یا تعظیم کرده است; از این رو به حَنّانه مشهور است.

آرامگاه کُمیل بن زیاد نَخَعی: این آرامگاه در میان بزرگراه نجف ـ کوفه قرار گرفته و دارای صحن وسیع و گنبد بزرگی است. کمیل از یاران باوفای حضرت علی(علیه السلام) بود و دعای کمیل که حضرت آن را به وی آموخت، مشهور است.

آرامگاه شیخ طوسی: او که یکی از مشاهیر فقهای امامیه و مؤسس حوزه علمیه نجف است، در سال 460هـ . وفات یافت و در خانه خود مدفون گردید، این مکان پس از مدتی تبدیل به مسجدی گردید که طی ده قرن گذشته یکی ازمراکز تدریس حوزه نجف شمرده می شود. امروزه این مسجد به نام «جامع الشیخ الطوسی» در شمال حرم مطهر و به فاصله کوتاهی از آن قرار دارد و نیز در گوشه ای از این مسجد آرامگاه علاّمه آیة الله سید محمد مهدی بحر العلوم قرار گرفته که از مشاهیرعلمای امامیه و متوفای 1212 هـ . است.

علمای مدفون در نجف: همانطور که پیشتر گذشت، نجف آرامگاه جمع بسیاری از عالمان بزرگ است که برخی از آنان عبارتند از:
* علامه حلّی، در اتاقی که در راهروی جنب گلدسته شمالی قرار دارد، مدفون است.
گفتنی است که قبر حاج آقا مصطفی خمینی(رحمه الله) در همین مقبره قرار دارد.
* مقدس اردبیلی، در اتاقی که در ایوان طلا و جنب گلدسته جنوبی واقع شده، مدفون است.
* سید محمد کاظم یزدی، قبر او در مقبره بزرگی است که در سمت شمال صحن مطهر قرار دارد.
* شیخ مرتضی انصاری، قبر وی درون اتاقی است که در سمت غرب راهرو و دالان باب القبله قرار دارد.
* میرزای نائینی، مدفون در دومین مقبره پیش از زاویه جنوبی است.
* آخوندخراسانی، در مقبره جنوبی واقع در دالان باب الذهب قراردارد. درنزدیک اومدفن فقیه مشهور میرزا حبیب الله رشتی وسید ابوالحسن اصفهانی واقع است.
* آیة الله بهبهانی، وی از رهبران مشروطیت بود که به دست مخالفان و عوامل بیگانه ترور شد. قبر او در دوّمین مقبره پس از دروازه باب السوق، به سمت شمال قرار گرفته است.
* علاوه بر این بزرگان، که دارای مقابر مشهوری هستند، در صحن و حجره های اطراف آن نیز گروه زیادی از شخصیتهای دینی مدفون اند که برخی از آنان عبارتند از آیات عظام: سید محمد سعید حبوبی، شربیانی، شیخ محمد حسن آشتیانی، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، حاج آقا حسین قمی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید عبدالحسین شرف الدین. آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، حاج محمد حسین امین الضرب و جز اینها.

مساجد مشهور نجف عبارتند از:
مسجد شیخ طوسی، که درکنارمقبره ایشان واقع است وهمچنان محل تدریس اساتید حوزه نجف می باشد.
مسجد شیخ انصاری، مشهور به مسجد ترکها که امام خمینی(قدس سره) در آن به اقامه نماز جماعت وتدریس می پرداخت.
مسجد هندی، که از مساجد بزرگ و مشهور نجف و یکی از مراکز تدریس در حوزه علمیه نجف و در کنار آن کتابخانه آیة الله حکیم و آرامگاه او قرار دارد.
مسجد خضراء، از مساجد مشهور نجف است که سالها محل تدریس در حوزه علمیه نجف بشمار می رفت.
مسجد جواهری، که به علت دفن مرحوم صاحب جواهر(رحمه الله) در آن، بدین نام مشهور است.

مدارس دینی نجف
از آنجا که شهر نجف از ده قرن پیش تا کنون، بزرگترین حوزه دینی بوده است، مدارس بسیاری در آن به هدف سکونت و تدریس طلاّب ساخته شده که مشهورترین آنها عبارتند از: مدرسه قوام، مدرسه آخوند، مدرسه سید یزدی، مدرسه قزوینی، مدرسه سلیمیه، مدرسه جامعة النجف الدینیّة، مدرسه بخارائی، مدرسه صدر اعظم، مدرسه بادکوبی، مدرسه مهدیّه، مدرسه آیة الله بروجردی، مدرسه ایروانی، مدرسه معتمد، مدرسه هندی، مدرسه شربیانی، مدرسه خلیلی، و مدرسه یزدی.

کتابخانه های نجف
نجف شهری حوزوی و مرکز علم و عالمان بوده و هست و از این رو دارای کتابخانه های بسیار است که معمولا در هر مدرسه کتابخانه ای وجود دارد، لیکن تعدادی از آنها مهمتر هستند که عبارتند از:
* کتابخانه حیدریه، که تاریخ آن به قرن چهارم هجری وبه دوره آل بویه می رسد ودارای نسخه های بسیار نفیس است، امروزه در یکی از حجرات صحن می باشد.
* کتابخانه امیر المؤمنین، که از سوی مرحوم علاّمه امینی (صاحب الغدیر) در محلّه حویش ساخته شد و آرامگاه آن مرحوم نیز در جوار آن است.
* کتابخانه آیة الله حکیم، که در مجاورت مسجد هندی است. آرامگاه آن مرحوم در گوشه ای از مسجد قرار دارد.


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 3:0 عصر

ایوان طلا ( مناره جنوبى )

آیت الله شیخ احمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى .

محل ولادت : ــ روستاى نیار اردبیل .

اساتید : مشهورترین ایشان : مولا جمال الدین محمود .

برخى از آثار : مجمع الفائدة و و البرهان و زبدة الشیعة و شرح الهیات التجرید .

تاریخ وفات : ماه صفر سال 993 هجرى قمرى .[1] 

ایوان طلا ( مناره شمالی)

آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانى کمبانى .

تاریخ ولادت : 2 / محرم / 1296 هجرى قمرى .

اساتید : شیخ حسن تویسرکانى و میرزا باقر استهباناتى و سید محمد فشارکى و و شیخ آقا رضا همدانى و و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى .

برخى از آثار : تحفة الحکیم , الأنوار القدسیة , الوسیلة .

تاریخ وفات : 8 / ذى حجة / 1361 هجرى قمرى [2].

حجت الاسلام علامه آقا سید مصطفى خمینى .

تاریخ ولادت: ماه رجب سال 1346 هجرى ـ قم مقدس .

اساتید : آیت الله سید حسین بروجردى و شیخ مرتضى یزدى حائرى و شیخ محمد صدوقى و سید محمد باقر السلطانى .

برخى از آثار : تحریر العروة الوثقى , تحریرات الأصول , تعلیقات على الحکمة المتعالیة .

تاریخ وفات : 9 / ذى قعده / 1397 هجرى [3].

مسجد بالاى سر (رواق غربى ) :

آیت الله العظمى شیخ جعفر شوشترى .

تاریخ ولادت : سال 1230 هجرى , شهر شوشتر .

اساتید : شیخ مرتضى انصارى , شیخ على کاشف الغطاء ,

برخى از آثار : الخصائص الحسینیة , منهاج الرشاد , فوائد المشاهد و نتائج المقاصد .

محل و تاریخ وفات : منطقه کرند در راه بازکشت از خراسان به نجف , جمعه شب , 20 / صفر / 1303 هجرى [4]

آیت الله میرزا محمد حسن آشتیانى

تاریخ ولادت : سال 1248 هجرى

اساتید : شیخ مرتضى انصارى .

برخى از آثار : بحر الوائد فی شرح الفرائد , رسالة ازاحة الشکوک فی حکم اللباس المشکوک و کتاب الخمس .

تاریخ وفات : 27 / جمادى الأول / 1319 ـ تهران [5]. 

آیت الله العظمى سید محمود شاهرودى .

محل و تاریخ ولادت : روستاى آقا عبدالله از توابع شهرستان شاهرود , سال 1301 هجرى .

اساتید : آیت الله شیخ محمد حسین نائینى و شیخ ضیاء الدین عراقى و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى .

برخى از آثار : کتاب الطهارة , کتاب الخمس , کتاب القضاء .

تاریخ وفات : 17 / شعبان / 1394 هجرى [6]. 

ایوان علماء :

استاد فقیهان آیت الله العظمى شیخ أحمد نراقى فرزند آیت الله محمد مهدى نراقى

تاریخ ولادت : 14 / جمادى الثانى / 1185 هجرى قمرى ـ نراق

اساتید : آیت الله سید محمد مهدى بحر العلوم , شیخ جعفر کاشف الغطاء و میرزا مهدى شهرستانى و شیخ محمد باقر بهبهانى

برخى از آثار : عوائد الأیام فی بیان احکام القرآن , معراج السعادة , الخزائن .

تاریخ وفات : حدود سال 1244 هجرى در نراق . بیکر وى به نجف اشرف انتقال داده شد[7] . 

حجره جنب ایوان علماء

آیت الله العظمى شیخ محمد شرابیانى .

محل و تاریخ ولادت : روستاى شرابیان از توابع تبریز , حدود سال 1250 هجرى .

اساتید : شیخ مرتضى انصارى , میرزا مهدى قارى , سید حسین کوهکمرى .

برخى از آثار : کتاب الصلاة و شرح معلقات السبع .

تاریخ وفات : 17 / رمضان / 1322 هجرى[8] . 

مدرسه الغرویة در صحن مطهر (مقبره مجدد شیرازی ) :

آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى معروف به مجدد شیرازى .

تاریخ ولادت : 15 / جمادى الأول / 1230 هجرى ـ شیراز .

اساتید : شیخ مرتضى انصارى و شیخ حسن آل کاشف الغطاء و سید حسن بید آبادى و شیخ محمد ابراهیم کلباسى .

برخى از آثار : حاشیه بر نجاة العباد , کتاب الطهارة .

تاریخ وفات : شب چهارشنبه 24 / شعبان / 1312 هجرى در سامراء . پیکر وى به نجف اشرف انتقال داده شد .[9]



[1] .منابع : روضات الجنات , ج1 , ص 79 .

[2] .معارف الجرال , ج2 , ص263 و مرآة الشرق , ج1 , ص 655 .

[3] .مشاهیر الدفونین , ص 357 .

[4] .معارف الرجال , ج1 , ص 164 و طبقات اعلام الشیعة , ج1 , ص 286 و مرآة الشرق , ج1 , ص 416 .

[5] . مرآة الشرق , ج1 , ص511 و معجم رجال الفکر و الأدب , ج1 , ص 43 . 

[6] .مستدرکات اعیان الشیعة , ج 1 , ص 219 . 

[7] .روضات الجنات , ج1 , ص95 , مشاهیر الدفونین : ص51 . 

[8] .معارف الرجال , ج2 , ص 372 .

[9] . طبقات اعلام الشیعة , ج1 , ص437 و مرآة الشرق , ج1 , ص491 . 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 2:59 عصر

حجره شماره یک :

شیخ ضیاء الدین عراقى معروف به استاد فقها و مجتهدان

تاریخ ولادت: 1278 هجرى

اساتید : سید محمد کاظم یزدى و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى

برخى از آثار : شرح تکملة التبصرة , کتاب اصول فقه

تاریخ وفات : 28 / ذی قعده / 1361 هجرى قمرى[1]

حجره شماره 3 :

سید محمد صادق فرزند محمد مهدى صدر

تاریخ ولادت : 21 / جمادى الأول 1324 هجرى قمرى / کاظمین

اساتید : آیة الله محمد حسین نائینى و آیة الله ابوالحسن اصفهانى و محمد رضا آل یاسین .

تاریخ وفات : 1403 هجرى / نجف اشرف[2]

حجره شماره 6:

آیة الله محمد جواد فرزند سید محمد تقى تبریزى

تاریخ ولادت : 1351 هجرى قمرى / تبریز

اساتید : آیة الله محمد حسین نائینى و میرزا على ایروانى و شیخ اسماعیل محلاتى و شیخ احمد آشتیانى و و سید أبوتراب خوانسارى

برخى از آثار  : بغیة الهداة فی شرح وسیلو النجاة , اصول مباحث الألفاظ (نسخه خطى) , المباحث العقلیة (نسخة خطى)

تاریخ وفات : روز جمعه : 18/جمادى الأول /1387 هجرى در تبریز . بیکر وى به نجف اشرف منتقل شد .[3]

حجره شماره 7:

آیة الله محمد جواد بلاغى

تاریخ ولادت : حدود سال 1280 هجرى قمرى یا 1282 هجرى قمرى در نجف اشرف

اساتید : شیخ محمد طه نجف و شیخ آقا رضا همدانى و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى

برخى از آثار : الهدى الى دین المصطفى , الرحلة المدرسیة , التوحید و التثلیث .

تاریخ وفات : روز دوشنبه 22 / شعبان / 1352 هجرى قمرى در نجف اشرف [4].

حجره شماره 10:

آیة الله سید محمد سعید الحبوبى از رهبران جنبش مردمى سال 1920 ضد استعمار انگلیس .

تاریخ ولادت : 14/ جمادى الآخر / 1266 ـ نجف اشرف .

اساتید : میرزا حبیب الله رشتى و شیخ محمد حسین کاظمى و و شیخ محمد شرابیانى

از وى دیوان شعرى بر جاى مانده است .

تاریخ وفات : شب جهارشنبه 3/ شعبان / 1333 هجرى قمرى در شهرستان المنتفک عراق . بیکر وى به شهر نجف منتقل شد [5].

حجره شماره 11.

آیة الله شیخ محمد طه فرزند شیخ مهدى نجف .

تاریخ ولادت : سال 1241 هجرى قمرى .

اساتید : شیخ محسن خنفر و سید حسین کوهکمرى و شیخ عبدالرضا الطفیلى و سید حسین طباطبائى بحرالعلوم .

برخى از آثار : الانصاف فی مسائل الخلاف ( حاشیه اى است بر کتاب جواهر الکلام ) , الدعائم فی الأصول , رساله عملیه

تاریخ وفات : روز یکشنبه , 13/ شوال / 1323 هجرى قمرى[6] .

حجره شماره 11:

شیخ اعظم آیة الله مرتضى انصارى

تاریخ ولادت : 1214 هجرى قمرى در دزفول .

اساتید : عموى ایشان شیخ حسین و سید احمد المجاهد و شریف العلماء مازندرانى و شیخ موسى کاشف الغطاء و ملا احمد نراقى و شیخ على کاشف الغطاء و شیخ محمد حسن الجواهرى .

برخى از آثار : کتاب المکاسب , الفرائد فی علم الأصول , اصول فقه .

تاریخ وفات : شب شنبه 18 / جمادى الآخر / 1281 هجرى قمرى در نجف اشرف [7].  

حجره شماره 15:

آیة الله شیخ عباس قمى

تاریخ ولادت : حدود سال 1290 هجرى یا بعد از آن در قم مقدس .

اساتید : میرزا محمد أرباب و میرزا حسین نورى

برخى از آثار : مفاتیح الجنان , سفینة البحار , منازل الآخرة .

تاریخ وفات : نیمه شب سه شنبه 23 / ذى حجه / 1359 هجرى قمرى[8] .

حجره شماره 17:

آیة الله شیخ محمد جواد مغنیه .

تاریخ ولادت : 1322 هجرى برابر با 1903 میلادى در بیروت , روستاى طیر دبا .

اساتید : سید محمد سعید فضل الله و آیة الله أبوالقاسم خوئى

برخى از آثار : تفسیر قرآن کریم بنام تفسیر الکاشف , دایرة المعارف فقه امام صادق (ع) , الفقه على المذاهب الخمسة .

تاریخ وفات : جمعه شب , 19 / محرم سال 1400 هجرى , برابر با 8 / 12 / 1979 میلادى در بیروت . بیکر وى به نجف منتقل شد[9] .

حجره شماره 21:

استاد فقیهان و مجتهدان آیة الله العظمى شیخ محمد حسین نائینى ,

تاریخ ولادت : حدود سال 1273 هجرى قمرى , شهر نائین .

اساتید : سید محمد حسن شیرازى و سید محمد اصفهانى و سید اسماعیل صدر و شیخ محمد کاظم آخوند .

برخى از آثار : حاشیه بر العروة الوثقى , تنبیه الأمة و تنزیه الملة , ذخیرة الصالحین .

تاریخ وفات : ساعت 5 بعد از ظهر روز شنبه 26 / جمادى الأول / 1355 هجرى قمرى [10].



[1] .معارف الرجال , ج 1 , ص 386 ـ مستدرک أعیان الشیعة ج1 , ص53 , مرآة الشرق , ج1 , ص809 .

[2] .مشاهیر المدفونین , ص299 .

[3] . المنتخب ص439

[4] .مصادر الرجال , ج1 , ص 196 , مرآة الشرق , ج1 , ص 371 .

[5] . معارف الرجال , ج 2 , ص291 .

[6] .معارف الرجال , ج2 , ص300

[7] .معارف الرجال , ج2 ص399 , أعیان الشیعة ج 14 , ص 455 .

[8] .معارف الرجال ج1 , ص 401 , اعیان الشیع , ج 11 , ص 469 , طبقات الشیعة , ج1 , ص 998 .

[9] .مع تجارب محمد مغنیه ص 32 , علماء عرفتهم ص 33 .

[10] .معارف الرجال , ج 1 , ص 284 ـ مشهد الامام ج 3 , ص 113 .


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 2:58 عصر

حجره شماره 22:

آیة الله شیخ فتح الله نمازى اصفهانى معروف به (شیخ الشریعة )

تاریخ ولادت : سال 1266 هجرى قمرى , اصفهان .

اساتید : شیخ میرزا حبیب الله رشتى .

برخى از آثار : افاضة الغدیر فی خل العصیر , انارة الحالک فی قراءة ملک و مالک . رسالة ابرام القضاء فی وسع القضاء .

تاریخ وفات : شب یکشنبه 8 / ربیع الثانی / 1339 هجرى[1] .

حجره شماره 26 :

استاد مجتهدان آیة الله العظمى شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى .

تاریخ ولادت : سال 1255 هجرى در خراسان .

ااساتید : ملا هادى سبزوارى , ملا حسین خوئى , شیخ مرتضى انصارى , سید على شوشترى , شیخ راضى نجفى , و سید محمد حسن مجدد شیرازى .

برخى از آثار : الفرائد الفهیة و الأصولیة , حاشیة على الرسائل , کفایة الأصول

تاریخ وفات : سحرکاه سه شنبه 20/ذى حجة / 1329 , برابر با 12 / 10 / 1911 میلادى [2].

حجره شماره 26 :

آیة الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى

تاریخ ولادت : سال 1284 هجرى , در روستاى مدیس اصفهان .

اساتید : سید محمد کاظم یزدى و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى .

برخى از آثار : رسالة وسیلة النجاة الکبرى , رسالة ذخیرة العباد , حاشیة بر کتاب التبصرة اثر علامه حلى .

تاریخ وفات : ساعت 7 بعد از ظهر 9 / ذى حجة / 1365 در شهر کاظمین . بیکر وى به شهر نجف انتقال داده شد[3] .

حجره شماره 29:

آیة الله سید عبدالله بهبهانى .

تاریخ ولادت : سال 1256 هجرى , نجف اشرف .

اساتید : سید حسین کوه کمرى , شیخ راضى النجفى , شیخ مرتضى انصارى .

برخى از آثار : مجموعه اى از 25 رساله  فقهى بیرامون احکام و مسائل متفرقة و بیجیده فقهى .

تاریخ وفات : روز جمعه 8 / رجب / 1328 هجرى در منزلش در تهران کشته شد و بیکر وى به نجف اشرف انتقال داده شد [4].

حجره شماره 31:

استاد فقیهان , آیت الله العظمى سید ابوالقاسم خوئى .

تاریخ ولادت : نیمه رجب سال 1317 هجرى در شهر خوى .

اساتید : میرزا محمد حسین نائینى , شیخ محمد حسین کمبانى , شیخ ضیاء الدین عراقى .

برخى از آثار : أجود التقریرات فی الأصول , تثریرات الفقه , الفقه الاستدلالی , معجم رجال الحدیث .

تاریخ وفات : ساعت 1 بعد از ظهر روز 8 / صفر / 1413 هجرى[5] .

حجرة شماره 41 :

آیة الله سید على بحر العلوم .

تاریخ ولادت : سال 1314 هجرى در نجف اشرف .

اساتید : شیخ عبدالکریم الجزائرى و شیخ محمد حسین نائینى و سید ابوالحسن اصفهانى .

برخى از آثار : اللؤلؤ المنظوم فی معرفة احوال بحر العلوم . (نسخه خطى)

تاریخ وفات : روز جمعه 27 / محرم / 1380 هجرى[6] .

حجره شماره 47 :

آیت الله العظمى سید محمد کاظم یزدى .

تاریخ ولادت : حدود سال 1247 هجرى در روستاى کسنو یزد .

اساتید : شیخ مهدى کاشف الغطاء و و شیخ راضى النجفى و سید محمد حسن شیرازى .

برخى از آثار : حاشیه بر کتاب مکاسب شیخ انصارى , حاشیه بر رساله علامه , رساله عملیة بنام ( العروة الوثقى )

تاریخ وفات : سحرکاه روز سه شنبه 28 / رجب / 1337 هجرى قمرى[7] .

حجره شماره 48:

آیت الله سید محمد حسین شرف الدین العاملى

تاریخ ولادت : سال 1290هجرى قمرى / کاظمین

اساتید : آیت الله شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى و آیت الله سید محمد کاظم یزدى

برخى از آثار : بغیة الفائز فی جواز نقل الجنائز و کتاب کرانبهاى المراجعات .

تاریخ وفات : روز دوشنبه 8 / جمادى الثانى / 1377 هجرى قمرى [8]

حجره شماره 48:

حجت الاسلام علامه سید اسماعیل فرزند سید حیدر صدر

تاریخ ولادت : ماه رمضان سال 1340 هجرى قمرى / کاظمین

اساتید : سید احمد الکیشوان و سید على زنجانى و سید محمد جواد صدر و شیخ محمد رضا آل یاسین و سید محسن الحکیم و سید ابو القاسم خوئى .

برخى از آثار : محاضرات فی تفسیر القرآن و الأخلاق و دورها فی الحیاة ( شرحى است بر کتاب قانون جنائى اسلامى اثر عبدالقادر عودة )

تاریخ وفات : 6 / ذى حجة / 1388 هجرى قمرى ـ در کاظمین . بیکر وى به نجف انتقال داده شد .



[1] .معارف الرجال , ج 2 ص154 , أعیان الشیعة , ج13 , ص 54 .

[2] .المصلح المجاهد شیخ محمد کاظم خراسانى ص 23 و ص110 , أعیان الشیعة , ج 13 , ص 181

[3] .طبقات اعلام الشیعة , ج1 , ص41 , مرآة الشرق , ج1 , ص 183 .

[4] .معارف الرجال ج2 , ص17 , النظرات الودیة فی تراجم رجال الأسرة الغریفیة .

[5] .معارف الرجال , ج1 , ص285 , طبقات اعلام الشیعة , ج1 , ص71 .

[6] .رجال السید بحر العلوم , ج1 , ص181 .

[7] .معارف الرجال , ج 2 , ص 326 .

[8] .معارف الرجال , ج2 , ص51 .


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 1:28 عصر

دو نمونه از کلمات شیخ جعفر(ره)

«آیت اللّه العظمى اراکى»، از مرحوم «آیت اللّه العظمى حائرى»، مؤسس حوزه علمیّه قم آورده اند که: روزى پاى منبر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى بودم که در اوج سخن به ناگاه خطاب به انبوه مردم گفت: "هان اى مردم! مى خواهم شما را بیازمایم که آیا اهل ایمان هستید یا نه؟ چرا که خدا در قرآن مى فرماید:

اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایمانا وَعَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون(آیه دوم سوره انفال)

ایمان آوردگان تنها کسانى هستند که چون نام خدا برده شود خوف بر دلهایشان چیره مى گردد و هنگامى که آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان افزون مى گردد و بر پروردگار خویش  اعتماد مى کنند. اینک، آیاتى از قرآن را براى شما تلاوت مى کنم تا با دیدن اثرگذارى قرآن یا عدم اثرپذیرى شما معلوم گردد که به راستى اهل ایمان هستید یانه؟"

«آیت اللّه حائرى» مى افزایند: با سخن مرحوم شوشترى، من سخت بر خود لرزیدم و به فکر فرو رفتم که اگر آیاتى تلاوت کرد و در من اثر و انعکاسى نداشت، چه خاکى بر سر کنم؟ در این حال خویشتن را جمع و جور کردم و آماده نشستم، تا آیات را آنگونه که شایسته گوش جان سپردن به قرآن است، بشنوم. آنگاه او به تلاوت قرآن پرداخت و آیاتى چند با شور وصف ناپذیرى تلاوت کرد و خداى را سپاس که آن آیات در من اثرى عمیق نهاد.

نمونه دیگر را، حضرت «آیت اللّه العظمى آقاى شیرازى» آورده اند که بدین صورت است:

در جریان سفر مرحوم شوشترى به ایران، هنگامى که ایشان وارد تهران گردید انبوه مردم از جمله سفیر کشور روسیه به ملاقات ایشان رفتند. مردم تقاضاى موعظه کردند و مرحوم شوشترى بنا به اصرار مردم، سرش را بلند کرد و فرمود: "مردم ! آگاه باشید که خدا در همه جا حاضر است و به نهفته سینه ها داناست(اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور) (سوره هود- آیه 5)"

این فراز تکان دهنده و کوتاه، اثرى عمیق در مردم نهاد؛ به گونه اى که اشکها روان شد و قلبها تپید و مردم دگرگون شدند.

سفیر روسیه در نامه اى به امپراطورى روس در این مورد نوشت:

«تا هنگامى که این قشر روحانیون راستین مذهبى، در میان مردم باشند و مردم از آنان پیروى کنند، سیاست ما کارى از پیش  نمى برد؛ چرا که وقتى یک جمله شوشترى در یک مجلس عظیم، اینگونه دگرگونى ایجاد مى کند، روشن است که دستورات و فتواهاى آنان چه خواهد کرد.»(17)

رؤ یاى عجیب و معنویت او

از مرحوم «آیت اللّه شیخ عبدالنّبى عراقى» آورده اند که مى فرمود: زمانى که مرحوم شوشترى در مدرسه سپه سالار سابق منبر مى رفت، انبوه مردم از همه قشرها از جمله علما و گویندگان در مجلس او شرکت مى کردند، یکى از علماى عصر که نژاد از شاهان قاجار داشت، جلسه درس  و بحث علمى براى دانشجویان مذهبى داشت، یکى از همان روزها از شوشترى سخن به میان آمد و یکى از حضّار اظهار داشت: "شما نیز خوب است همانند دیگر بزرگان به منظور تعظیم شعائر دین در مجلس شیخ، شرکت کنید"

شاهزاده دانشمند که هنوز به مقام علمى و قداست و پرواى شیخ آگاهى نیافته بود، پاسخ داد: "دوست عزیز! او نیز سخنورى همچون دیگر سخنوران و منبریها است، فکر نمى کنم لزومى داشته باشد که ما درس و بحث خود را تعطیل نموده، پاى منبر او برویم"

شب هنگام شاهزاده دانشمند، در عالم رؤیا دید رستاخیز با همه هول و هراسش برپاگشته و پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله به پیروان راستین خاندان وحى و رسالت، جواز و برات بهشت اعطا مى کند و او نیز گام به پیش نهاد و سلام کرد و گفت: "اى پیامبر خدا! به من هم عنایتى بفرمایید، چرا که افتخار خدمت به قرآن و دین و مذهب را دارم"

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله او را مورد محبّت قرار مى دهد، امّا مى فرماید: "براى تو هنگامى برات صادر مى شود که جناب شیخ جعفر شوشترى از تو راضى شود، در غیر این صورت دریافت نخواهى کرد"

شاهزاده دانشمند، ناگهان از خواب بیدار مى گردد و درمى یابد که شیخ مردى وارسته و زیبنده و داراى پارسایى و کمال و جمال معنوى است و از سست نهادى و فقدان سرمایه علمى و عملى به دور است.

مردى است که شایسته مقام رفیع ارشاد خلق است، عالمى عامل و وارسته است و زهدفروشى و ریاکارى و بازیگرى و عوام فریبى و جلب رضایت مخلوق به قیمت ناخشنودى خالق، نخواهد نمود. دین را به دنیا نفروخته و نخواهد فروخت.

بر این اساس بود که دیدگاه او در مورد شخصیّت شیخ دگرگون شد و روز بعد پس از گردآمدن شاگردان گفت: "اینک، همه با هم به محضر شیخ و پاى منبر او مى رویم"

شاگردان شگفت زده به همراه استاد خویش به محفل شیخ آمدند و پاى سخنان روح بخش او که از آیات و روایات برمى خاست، نشستند.

پس از پایان بحث و پراکنده شدن مردم، شاهزاده دانشمند نزد شیخ رفت و با او روبوسى کرد و پس از آن به شیخ ارادت بیشترى پیدا کرد، چرا که به هنگام روبوسى، شیخ سر به گوش شاهزاده نهاد و فرمود: "بیان پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله را درست دریافتى اگر من از شما راضى و خشنود نگردم، برات بهشت به شما نخواهد رسید"(18)

به هرحال مرحوم شیخ جعفر ماه مبارک رمضان را در تهران توقف کرد و هزاران نفر از برکات مواعظ دلنشین و گفتار آموزنده او هدایت شدند. شیخ بزرگوار پس از انجام وظیفه تبلیغی و ارشاد، عازم مشهد مقدس گردید. اهالی و روحانیون آستان قدس به استقبال میهمان ارجمند خود و زائر آستان ملک پاسبان حضرت ثامن الائمه(علیه السلام) شتافتند و با احترام کامل از او پذیرایی کردند.

وفات شیخ جعفر(ره)

جناب شیخ پس از زیارت آستان قدس رضوی و کسب نیرو از ولی الله الاعظم به تهران بازگشت و دعوت ارکان دولت را به جهت اشتیاقی که به زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) داشت، پاسخ منفی داد و عازم نجف اشرف گردید. اما...

موکب شیخ به کرمانشاهان یعنی «کرند» کرمانشاه رسید، جناب شیخ بیمار شد، مریضی او چند روز از ماه صفر ادامه یافت. پس از چند روز در «28 صفر 1303ه‍.ق»(7 آذر 1264ه‍.ش) وفات نمود و جنازه اش به نجف اشرف حمل و در مقبره دالان شمالی صحن شریف مدفون گردید. ماده تاریخ وفات شیخ را «کواکبُ قد تَنَثّرت» گفته اند.(19)

عبدالله مستوفی می نویسد: "حاجی شیخ جعفر بعد از رمضان [از تهران] به مشهد رفت و ماه محرم مراجعت کرد بازهم ده پانزده روزی در مسجد سپهسالار نماز خواند و منبر رفت و بعد به سمت عتبات عزیمت نموده در کرند دارفانی را بدرود گفت. در شب فوت او برحسب تصادف ثناثر نجوم (ستاره باران) عجیبی در آسمان اتفاق افتاد که نظیر آنهم تاکنون دیده نشده است. درچند ساعت اوایل شب هر دقیقه هفت ستاره از جای خود لغزیده در آسمان خطوطی رسم می کردند ، همه مردم معتقدبودند که باید اتفاق فوق العاده ای افتاده باشد. فردا که خبر فوت حاجی شیخ جعفر به تهران رسید همه گفتند این ثناثر نجومی به واسطة این واقعه بوده است. البته این واقعه تصادف ولی تصادف عجیبی بود."(20)

خاندان دانشمند پرور

پسران حاج شیخ جعفر(ره): «شیخ محمدعلی»، «شیخ اسماعیل» و  «شیخ ابراهیم»

«شیخ محمد علی» فرزند حاج شیخ جعفر عالمی دانشمند و جانشین پدر بوده است. وی یادداشتهای متفرقه عرفانی از خود به یادگار گذاشته است تدوین نشده اند. وفاتش در 1322ه‍.ق و مدفنش در مقام صاحب الزمان شوشتر است.

«شیخ محمدجواد» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر، دانشمندی پرهیزگار بوده و شرحی به فارسی بر خطبه همام به نام «تنبیه العباد» نوشته است و کتاب دیگری بنام «شرافة الاعمال» دارد. وی در سال 1326ه‍.ق درگذشته است.

«شیخ مرتضی» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر جوانی مبارز و آشنا به علوم جدید بوده و کتابی بنام «محرق الجنان» دارد. وی در سال 1334ه‍.ق در جوانی به تحریک انگلیسیها شهید شد.

«شیخ محمدکاظم» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر، مجتهد معروف عصر خود در شوشتر و از دانشمندان بزرگ شیعه در معقول و منقول بوده است. وی در شوشتر مرجع خاص و عام و عوام و به رتق و فتق امور مشغول بوده است. علمای معاصر شوشتر غالباً شاگرد آن مرحوم می باشند.

«علّامه شیخ محمدتقی» معروف به حاج شیخ شوشتری فرزند «شیخ محمدکاظم» فرزند «شیخ محمدعلی» فرزند شیخ جعفر، صاحب تألیفاتی چون «قاموس الرجال»، «النجعة فی شرح اللعمه»، «بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه»، «آیات البینات فی حقیه بعض المنامات» می باشد. این محقق گرانقدر و شهیر عالم تشیع در اردیبهشت سال 1374شمسی دارفانی را وداع گفت و مرقد مطهر وی در کنار رودخانه کارون در شمال شوشتر قرار دارد.

نگرشى بر ویژگیهاى شیخ جعفر(ره)

از ویژگیهاى او، علاوه بر دانش گسترده و آگاهى عمیق، گوهر گرانبهاى اخلاص و عملکرد شایسته و بایسته بود. رفتارش در زندگى با گفتارش هماهنگ و هم آوا بود و به راستى بر این باور بود که:

من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدء بتعلیم نفسه قبل تأدیب غیره.... (نهج البلاغه، قصار 73)

هر کس خویشتن را تدبیرگر امور و پیشواى جامعه قرار داد بر اوست که پیش از آموزش و دعوت دیگران به ارزشها، از خود آغاز کند و باید پیش از آنکه با زبان، ادب آموز مردم باشد، با کردار شایسته و عملکرد بایسته خویش راه و رسم زندگى را به دیگران بیاموزد....

او به هنگام تلاوت قرآن و تفسیر آیات و تحلیل روایات و وعظ وارشاد مردم، از دل سخن مى گفت و لاجرم بر دلها مى نشست، همه را دگرگون مى ساخت و مى گریاند و شور و شعور بسیار پدید مى آورد.(21)

عشق به حسین علیه السلام

ویژگى دیگر او شیفتگى وصف ناپذیرش به سالار شایستگان حضرت حسین علیه السلام بود، به همین جهت هم با آن مقام علمى، فقهى و کهولت سن تا آخرین مراحل زندگى پربرکت خویش منبر مى رفت و با شورى وصف ناپذیر نام، یاد، کربلا، عاشورا و شهادت جانسوز حسین علیه السلام و راه و رسم افتخارآفرین و ستم سوز او را براى دوستداران ورهروانش ترسیم مى کرد.

مردم را به ارزشهایى که کربلا، دانشگاه آن و حسین علیه السلام آموزگار بزرگ و تبلور و تجسّم راستین آنها بود، فرامى خواند و از ضدارزشها هشدار مى داد.

خودش به هنگام یادآورى رخداد جانسوز کربلا مى سوخت و سوز دلش به صورت قطرات اشک، از دیدگانش فرو مى بارید.

او از گوهر گرانبهاى اخلاص و عرفان و عشقى بهره ور بود که هم وعظ و ارشاد و منبرهایش مورد قبول افتاده بود و هم یادآورى مصائب جانسوز و هدفدار حسین علیه السلام که بخشى از منبرهاى او را تشکیل مى داد، به همین جهت هم مورد عنایت امیر کاروان قافله عشق بود و هم نیاى گرانقدرش پیامبر گرامى، که تنها به دو نمونه جالب و شنیدنى در این مورد بسنده مى شود.(22)

دو حکایت دیگر از شیخ جعفر(ره)

*-مسموع شد که مرحوم شهید ثالث میفرمود که مرحوم شیخ جعفر وارد قزوین شد و در منزل برادر شهید ثالث حاجى ملا محمد صالح منزل کرد و آنمکان مشتمل بود بر بوستان پس هر یک بجائى خوابیدند و منهم در گوشه آن باغ خوابیدم چون پاسى از شب گذشت دیدم که شیخ مرا آواز میکند که برخیز و نماز شب کن عرضکردم بلى برمیخیزم پس شیخ از من گذشت و من دیگر بار خوابیدم ناگاه دیدم که احوالم متغیر شد و مانند درد دلى بمن عارض شد پس از شدت درد بیدار شد معلومم شد که تغییر احوالم بجهت سماع آوازیست که شنیده میشود و از سماع آن نهایت ملول شدم و از پى آواز روانه شدم چون بنزدیک رسیدم دیدم که جناب شیخ با نهایت تضرع و زارى و گریه و بیقرارى بمناجات و گریه اشتغال دارد پس صداى آنجناب چنان تاثیرى در من کرد که از آنشب تا بحال که بیست و پنج سال از آن هیئت میگذرد هر شب برمیخیزم و بمناجات قاضى الحاجات اشتغال دارم.(23)

*-میرزاى نورى (ره) در مستدرک مى نویسد: سید مرتضى نجفى که مرد عادل و با تقوا و مورد اعتمادى است و در اوائل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود به من گفت ، روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد ، مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند شروع کردند نماز را فرادى خواندن چیزى نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد ، و با ناراحتى مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادى مى خوانید ؟ مگر یک نفرعادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید ؟ سپس مومنى را دید که تا اندازه اى امکانات مالى نیز داشت نماز مى خواند ، فورا او به اقتدا کرده ، و به نماز ایستاد ، مردم که شیخ را دیدند به آن مومن اقتدا کرده همه پشت سر او ایستادند و اقتدا کردند آن مومن بقدرى شرمنده شد که نمى دانست چگونه نماز را تمام کند ، پس‏ از اداى نماز ظهر کنار رفته به شیخ عرض کرد : باید نماز عصر را خود جناب عالى امامت کنید ، شیخ خوددارى کرد او اصرار نمود تا اینکه بالاخره شیخ گفت : حال که اصرار مى کنى ، اگر پولى بدهى که همین جا بر فقرا تقسیم کنیم از امامت تو صرفنظر مى کنیم آن مرد پذیرفت و دویست شامى که ( پول رایج آن زمان بود ) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر دستور داد فقرا را جمع کنند و همانطور پولها را بر آنها تقسیم نمود ، سپس به نماز ایستاد .(24)

*-از شخصیت بزرگی شنیدم که روزی آیة‏اللّه‏ شیخ جعفر شوشتری رحمه‏الله با جمعی از تجار و مؤمنین، در کاروان سرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‏داد. ناگاه دیدند به یک باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریست کرد. همه حاضران تعجب کردند که گریه ایشان برای چیست. سرانجام یک نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏ای اشاره کرد که در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏کردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏کند و با نگاه خود به می‏گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏ام برای این است که یک حیوان چگونه می‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ امّا من که انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشکسته باشم.(25)

*-از بزرگان شنیده‏ام که آیة‏اللّه‏ شیخ جعفر شوشتری رحمه‏الله روزی برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفته بودند. یکی از مؤمنین مبلغی از وجوهات شرعیه به محضرشان تقدیم داشت. معظم له بلافاصله اعلام فرمودند هر که نیازمند است، از این وجوه بردارد. نیازمندان از آن وجوه شرعیّه بهره‏مند شدند. سپس سیدی با شتاب از راه رسید. پس از فهمیدن ماجرا، به محضر مرحوم شیخ شرفیاب شد و عرض حاجت نمود. آقا با کمال ادب فرمودند: آقا سیّد متأسفانه شما دیر تشریف آوردید، دیگر چیزی از آن پول‏ها باقی نمانده است سید از شنیدن این سخن شدیدا آزرده شد و با کمال جسارت و بی‏ادبی، آب دهان خویش را به محاسن شیخ بزرگوار انداخت. با توجه به این که این اهانت بسیار ناراحت کننده بود و اغماض از آن بسیار مشکل، حتی حاضران از مشاهده ماجرا بسیار متأثر و برآشته شدند و می‏خواستد سیّد عاری از نزاکت را ادب کنند، ولی شیخ با کمال متانت از جا برخاست و نخست مردم را امر به خودداری و آرامش نمود، سپس دو گوشه دامنش را به دست گرفت و در بین صفوف جماعت به راه افتاد و فرمود هر کسی ریش شیخ را دوست می‏دارد، به این سید کمک کند. مردم به احترام شیخ کمکهای فراوانی کردند و از حلم و تحمّل بزرگوای شیخ تعجب نمودند. شیخ تمام پول‏ها را به سید بخشید و عذر خواهی نمود.(کم مباش از درخت سایه فکن***هر که سنگت زند، ثمر بخشش)(26)


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 1:26 عصر

آیت الله العظمى شیخ جعفر شوشترى 

تاریخ ولادت : سال 1230 هجرى , شهر شوشتر .

اساتید : شیخ مرتضى انصارى , شیخ على کاشف الغطاء ,

برخى از آثار : الخصائص الحسینیة , منهاج الرشاد , فوائد المشاهد و نتائج المقاصد .

محل و تاریخ وفات : منطقه کرند در راه بازکشت از خراسان به نجف , جمعه شب , 20 / صفر / 1303 هجرى [1]

 

شیخ جعفر شوشتری» فرزند «شیخ حسین»، فرزند «حسن»، فرزند «ملا علی»، فرزند «علی»، فرزند «حسین شوشتری» مشهور به «نجّار» است. شیخ جعفر از اعاظم علمای اسلام، عالمی عامل و واعظی متّعظ بود و چون در میان مجتهدان و مراجع تقلید، وعظ و خطابه چندان معمول نبوده و آن جناب دست به چنین کاری می زده و منبر می رفته معروف به واعظ شده و جنبه وعظ و ارشادش مقام اجتهادش را تحت ااشعاع قرار داده تا آنجا که بعضی وی را به فقاهت و اجتهاد نشناسند و او را واعظی مبرّز و سخنرانی بی همتا بدانند؛ ولی حقیقت این است که وی مقدم بر بسیاری از مجتهدان عصر خویش بوده و رساله علمیه اش به نام «منهج الرشاد» در حیات وی و پس از وفات بارها چاپ و منتشر شده است و تا قبل از رواج «عروة الوثقی»، تألیف آیت الله «سید محمد کاظم طباطبایی»، آن رساله محور فتاوای مراجع تقلید بوده است و بر آن حاشیه زده اند.

«علاّمه تهرانى» که یکى از بزرگان جهان علم و عمل بود، در مورد شیخ جعفر مى نویسد: "مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى رحمه الله فرزند حسین شوشترى، از بزرگان علما و اجلاّء فقها و مشاهیر دانشمندان و از فراخوانان به سوى خدا ودعاة الى اللّه در عصر خود بوده است."

صاحب المأثر و الاثار درباره اش می نویسد:"مجتهدی جلیل القدر و متفقهی عظیم الشأن بود... در تقوی و قدس و ورع و زهد او از متأخرین و معاصرین کسی دیده و شنیده نشده است"

شیخ جعفر به سال 1220ه‍.ق در «شوشتر» متولد شد و پس از دوران کودکی و خواندن مقدمات و ادبیات به «نجف اشرف» مهاجرت کرده و در اوائل با «علامه شیخ محمد حسن آل یاسین» شاگرد «سید عبدالله شُبّر» بوده و شرح مختصر عضدی را نزد «شیخ اسماعیل کاظمی» خوانده و در سنه 1246ه‍.ق از ترس وَبا به شوشتر پناهنده شده و سپس به کربلا بازگشت و از صاحب «فصول و شریف العلماء» مازندرانی استفاده کرده و بعد به نجف اشرف رفته و از محضر صاحب جواهر استفاده نموده و در سال 1255ه‍.ق به شوشتر مراجعت نموده و در زمان ریاست و مرجعیت «شیخ مرتضی انصاری»(قدّس سرّه) به نجف اشرف بازگشته و چند سالی از محضر درس شیخ مرتضی انصاری استفاده کرد. بعد از معاودت به شوشتر، مرجع تقلید مردم خوزستان شده و ریاست تامّه پیدا کرده و برای عمل مقلّدین خود، کتاب منهج الرشاد را به به رشته تحریر در آورد. سرانجام بواسطه منافرتی که از حشمت الدوله(حاکم خوزستان و عموی ناصرالدین شاه) پیدا کرده بود ابتدا امر به بستن درب حسینیه کرده و بعد با اهل بیت خویش قهراً از شوشتر به نجف اشرف مهاجرت نمود و به وظایف دینی خود از اقامه جماعت و تدریس و وعظ و ارشاد پرداخت.

توجه ویژه امام حسین(ع) به شیخ جعفر(ره)

از خود آن عالم ربّانى آورده اند که فرموده:"زمانى که از تحصیلات علمى خویش در حوزه نجف فارغ شدم و به وطن خود «شوشتر»، بازگشتم با تمام وجود دریافتم که باید در هرچه بیشتر و بهتر آشنا ساختن مردم با معارف قرآن و اسلام بکوشم، به همین جهت در گام نخست تصمیم گرفتم که روزهاى جمعه را منبر بروم و پس از آن با فرا رسیدن ماه رمضان، به خاطر انجام این مسئولیّت به منبر خویش ادامه دادم، امّا شیوه کار اینگونه بود که: تفسیر صافى را به دست مى گرفتم و از روى آن مردم را وعظ و ارشاد مى نمودم و در آخرین بخش منبر هم، به بیان مشهور و معروف که هر غذایى نیاز به نمک دارد و نمک مجلس وعظ وارشاد نیز، روضه و یادآورى و بازگویى مصائب جانسوز عاشورا و حسین علیه السلام است، به ناچار از کتاب «روضة الشهداء» مقدارى مرثیه مى خواندم. ماه محرّم را نیز که در پیش بود، به همین صورت گذراندم؛ امّا به هیچ عنوان توانایى جدایى از کتاب و منبر رفتن بدون کتاب را نداشتم و مردم نیز بدین صورت بهره کافى نمى بردند، امّا به هر حال حدود یک سال بدین صورت گذشت. سال بعد با فرا رسیدن محرّم با خود زمزمه کردم که: تا چه زمانى باید کتاب در دست گیرم و از روى کتاب مجلس و منبر را اداره کنم ؟ و تا کى نتوانم از حفظ منبر بروم؟ باید چاره اى بیاندیشم و خویشتن را از این وضعیّت ناگوار نجات بخشم. امّا، هر چه در این مورد اندیشیدم راه به جایى نبردم و بر اثر فکر زیاد، خستگى سراسر وجودم را فراگرفت و از شدّت نگرانى به خواب خوشى رفتم.
در عالم رؤ یا دیدم که در سرزمین کربلا هستم، آن هم درست به هنگامى که کاروان حسین علیه السلام در آنجا فرود آمده است. به همه جا نگریستم، چشمم به خیمه اى برافراشته افتاد، دریافتم که سپاه دشمن در صفهاى فشرده بر گرد خیمه حسین علیه السلام گرد آمده اند، گام به پیش نهادم. دیدم خود حسین علیه السلام در درون آن خیمه نشسته است، وارد شدم. سلام گرمى نثار آن سیماى نورافشان نمودم که حضرت مرا در نزدیکى خویش جاى داد و به حبیب بن مظاهر فرمود: «حبیب ! شیخ جعفر، میهمان ماست باید از میهمان پذیرایى کرد. درست است که آب در خیمه نیست، امّا آرد و روغن موجود است، بپاخیز و براى میهمان غذایى آماده ساز.»
حبیب بن مظاهر به دستور حسین علیه السلام برخاست و پس از لحظاتى چند به خیمه وارد شد و غذایى پیش روى من نهاد. فراموش نمى کنم که قاشقى هم در ظرف غذا بود. چند قاشقى از آن غذاى بهشتى صفت، خورده بودم که از خواب بیدار شدم و دریافتم که از برکت زیارت آن حضرت و عنایت او، نکات ولطائف و کنایات و ظرافتهایى از آثار خاندان وحى و رسالت بر من الهام شده است که تا آن ساعت، بر کسى الهام نگشته و فهم کسى بر آنها از من پیشى نگرفته بود."

«شیخ محمد تقی شوشتری» می نویسد که دلیل بر گفتار مرحوم شیخ جعفر(اعلی الله مقامه) همان کتاب «خصائص الحسینیه» و «شصت مجلس» و «سی مجلس» و «چهارده مجلس» که همه  از ترشّحات علمی و قلمی ایشان هستند می باشد.

کتاب خصایص الحسین از همان نکات، لطایف، و ظرافت هایى، برخوردار است که مى توان گفت از همان نوع مطالبى است که بر او الهام شده و در این زمینه فهم، کسى بر آن مطالب از او پیشى نگرفته است.

اساتید شیخ جعفر(ره)

چنانکه گذشت، اساتید شیخ جعفر در دوران تحصیل بزرگانی از اهل علم و مفاخر جهان روحانیت بوده اند و به نامهای زیر ثبت شده اند:

1-«شیخ اسماعیل» فرزند شیخ اسدالله کاظمی(رضوان الله علیهما)

2-«شیخ علی» فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء(مشهور به شیخ جعفر کبیر)

3-مرحوم صاحب ظوابط (ره)

4-مرحوم صاحب فصول (ره)

5-جناب شریف العلما (ره)

6-«شیخ محمد حسن نجفی» یا صاحب جواهر (ره)

7-«شیخ حسن» فرزند شیخ جعفر(قدّس سرّهما) مؤلف انوارالفقاهه

8-«حاج شیخ مرتضی نصاری»(ره)

تألیفات شیخ جعفر(ره)

1-«منهج الرّشاد» یا مجمع الرسائل(رساله علمیه ای که در سال 1288ه‍.ق چاپ شد و در سالهای اخیر با حاشیه آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی(ره) تجدید چاپ شد)

2-«مبادی الاصول»

3-«الخصائص الحسینیه». این کتاب دوجلد بوده که جلد اول چند بار تجدید چاپ و ترجمه شده و جلد دوم مفقود گردیده است.

4-«اصول دین» یا «الحدائق فی اصول الدّین» که یک هزار سطر بوده و به عنوان اینکه اصول دین و معرفت به اصول اعتقادات از مقدمات نماز می باشد نگاشته شده است.

5-«فوائد المشاهد در مواعظ و اندرز» که آن را شاگردش ملّا محمد طالقانی از موعظه های ایشان جمع آوری کرده و چاپ شده است.

6-«مجالس المواعظ» یا چهارده مجلس

7-«مجالس البکاء» یا پانزده مجلس

سفر شیخ جعفر به خراسان و توقف در تهران

مرحوم شیخ جعفر شوشتری در سال 1302ه‍.ق قبل از ماه مبارک رمضان به عنوان تشرف به آستان قدس رضوی از محضر مقدس مرتضوی به سوی ایران حرکت نمود. بدیهی است که در هر شهر و دیار با استقبال شایان روبرو بود تا اینکه وارد تهران گردید. نخست به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی مشرّف و سپس به شهر تهران رفت. استقبالی با شکوه از شیخ به عمل آمد، مردم تهران به زیارت او نائل گردیدند. مرحوم «حاج ملا علی کنی» به دیدن شیخ آمد و ضمن تجدید دیدار، از آن جناب دعوت کرد در مدرسه «خان مروی» به امامت و افاده بپردازد.

ارکان دولت از شیخ دیدن نمودند و اظهار داشتند: جناب شیخ، ماه مبارک نزدیک است، گرچه مسجد و مدرسه «خان مروی» از لحاظ تقدس و پاکیزگی عنوان و اهمیتی خاص دارد، اما از جهت مکان، گنجایش انبوه جمعیت علاقمند به استفاده از محضر حضرت عالی و گفتار دلنشین شما را نداشته و ندارد؛ از این رو از شما تقاضا می کنیم که در «مدرسه سپهسالار» که به تازگی از دست ساختمان بیرون آمده است به اقامه جماعت و ارشاد خلق بپردازید. مرحوم شیخ جعفر بر حسب وظیفه و علاقه به هدایت خلق الله، استدعایشان را قبول کرد و به انجام وظیفه مبادرت نمود.

مرحوم «حاج شیخ آقابزرگ تهرانی»(رحمت الله علیهم) صاحب کتاب «الذریعه» می گوید: من ده ساله بودم و خوب به یاد دارم که مرحوم عمویم، حاج حبیب الله مرا همراه خود به مسجد می برد و جمعیت بقدری زیاد بود که مرا در مکان مرتفعی می نهاد تا از فشار انبوه جمعین پایمال نشوم؛ صحن مدرسه، محوطه مسجد همه پر از جمعیت می شد و بجز حوض مسجد جایی خالی نمی ماند و همه جا را مردم علاقه مند به گفتار شیخ پرنموده و با هیجان از ایشان کسب فیض می کردند.

«شیخ جعفر» اولین واعظ و امام جماعت مسجد سپهسالار تهران محسوب می شود و نوشته اند که «ناصرالدین شاه» با لباس مبدّل پای منبر وی می رفته است.

مرحوم عبدالله مستوفی در این باره می نویسد: "ناصرالدین شاه مسجد نیمه تمام سپهسالار را برای نماز خواندن حاجی شیخ جعفر تعیین کرد وآجروخاک و گچ و آشغال بنایی را از این سرو آن سرصحن و حجرات چهل ستون و مقصوره جمع و محل را برای نماز آماده کردند . حاجی شیخ در محراب مقصورة سمت جنوب به نماز می ایستاد . چهل ستون را برای زنها تخصیص دادند ، تمام مقصوره و صحن حجرات و ایوانهای تحتانی و فوقانی و راهروها و حوضخانه و مدخل و جلوخان ، حتی در خیابان هم صفوف جماعت قائم می شد. یک روز تخمین کردند بیست و چهار هزار نفر پشت سراین مجتهد به نماز ایستاده بودند که در هر فرمان الله اکبری بیست و چهار هزارنفراز رکنی به رکن دیگر نماز از قیام و قعود و رکود و سجود منتقل می شدند. در تهران هیچ نظیر این جمعیت و جماعت دیده نشده بوده است . عدة مکبرین شاید ازصدنفر زیادتربود که همصدا موقع رسیدن رکوع و سجود و قیام و قعود را اعلام می کردند . حاجی شیخ جعفربعد از نماز منبرهم می رفت ، مردم برای رسیدن به نزدیک منبر او ازدحام عجیبی داشتند. حاجی شیخ جعفر بعد از رمضان به مشهد رفت و ماه محرم مراجعت کرد بازهم ده پانزده روزی در مسجد سپهسالار نماز خواند و منبر رفت."


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 12:59 عصر

 

زندگینامه سید مصطفی خمینی ( 1309-1356)

تاریخ ولادت: ماه رجب سال 1346 هجرى ـ قم مقدس .

اساتید : آیت الله سید حسین بروجردى و شیخ مرتضى یزدى حائرى و شیخ محمد صدوقى و سید محمد باقر السلطانى .

برخى از آثار : تحریر العروة الوثقى , تحریرات الأصول , تعلیقات على الحکمة المتعالیة .

تاریخ وفات : 9 / ذى قعده / 1397 هجرى .[1]

سید مصطفی خمینی در سال 1309.ش، در شهر مقدس و مذهبی قم در خانه پاک و بی‌آلایش دانشمند و مجتهدی بزرگ از فضلای حوزه علمیه‌، فرزندی چشم به جهان گشود که بعدها منشا تحولات عظیمی در تاریخ ایران شد.

این نوزاد را به مناسب نام جد شهیدش - سید مصطفی- مصطفی نام نهادند. او در دامن پدری بزرگوار و مادری پاک‌سرشت و در محیطی پر از معنویت و صفا و صمیمیت رشد کرد و دوران کودکی را به پایان رساند. هفت سال از سن این مولود مبارک گذشت، و در این مدت شخصیت کودکی او رقم زده شد.

سید مصطفی در سال 1316.ش  قدم به مدرسه گذاشت و برای تکمیل شخصیت خدادادی و فطری خود و نوشیدن جرعه‌های علم و دانش راهی مدرسه گردید، دوران ابتدایی را در مدرسه‌های باقریه و سنایی قم به پایان رساند.

علاقه فراوان وی به اسلام و روحانیت و راهنمایی‌های پدر بزرگوار و دوستان دلسوزش موجب گردید که بعد از اتمام دوران ابتدایی در سال 1324 به صف طلاب حوزه پیوسته و در ردیف سربازان امام زمان(عج) قرار گیرد. او در راه فراگیری علوم اهل‌بیت(ع)تلاشی بی‌وقفه و فوق‌العاده داشت و خود را به طور کامل جهت کسب دانش و علم وقف کرده بود، از این رو در اندک زمانی به رشد فرهنگی و علم بالایی دست‌یافت، و در کمتر از 6 سال دروس سطح حوزه را به پایان رساند. ایشان در این دوره از اساتیدی چون آیات بزرگوار شیخ مرتضی حائری، شهیدصدوقی، سلطانی و شیخ عبدالجواد اصفهانی بهره جست.

وی بعد از 6 سال تحصیل در 22 سالگی حدود سال 1330.ش به دوره تخصصی (خارج حوزه) خارج اصول و فقه وارد شده و در فقه و اصول از اساتیدی چون آیات عظام حجت، بروجردی، محقق داماد، امام خمینی(پدر ‌گرامیشان)، شاهرودی، خویی، محمد باقر زنجانی و سیدمحسن حکیم، بهره برد.

سیدمصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز دارای تبحر بوده است و دانش حکمت و فلسفه را از اساتید فن و حضرات آیات فکور یزدی، والد محقق، علامه طباطبایی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی فراگرفته و به سن 30 سالگی نرسیده بود که جامع معقول و منقول شد.

مصطفی خمینی علاوه بر تدریس علوم اسلامی دارای آثار و تالیفات زیادی نیز می‌باشد که آثار قلمی او نشانگر عظمت علمی و فکری وی است.

او به مدت یک سال در شهر برسای ترکیهدر تبعید بود اما باز آرام ننشست و سعی در بازگشت بهایرانداشت و با رئیس سازمان امنیت برسای گفت و گو می‌کند تا با نصیری در مورد بازگشت وی به ایران صحبت کند، ولی نصیری شرایط گوناگونی مطرح می‌کند. گرچه او شرایط را می‌پذیرد ولی در آخر نصیری شرط می‌کند که باید در خانه روستایی خود باشد و 2نفر مامور مراقب او باشند و چنانچه کسی از جلو خانه وی عبور کند، کشته خواهد شد. با این شرط سیدمصطفی منصرف می‌شود.

مصطفی همراه پدر بزرگوارش سال 1344 از ترکیه به عراق تبعید می‌شوند و روز جمعه 23مهر 44 وارد نجف اشرف می‌شوند. رژیم شاه از حرکات سیدمصطفی بعد از تبعید امام به ترکیه به وحشت افتاده بود، زیرا وی هسته‌ مبارزاتی کانون‌های گرم فعالیت علیه حکومت گشته بود و از جمله این حرکتها، ترور حسن‌علی منصور بود که شهید بخارایی در دادگاه موقع بازجویی و محاکمه علنا اعلام می‌کند :وقتی شما مرجع تقلید مرا از کشور تبعید می‌کنید، من هم شما را از این جهان تبعید می‌کنم.

یکی از طرحهای سیدمصطفی برای حفاظت از جان امام، که هم رژیم ایران و هم رژیم عراق از ایشان ناراضی بودند، این بود که طلاب و شاگردان روحانی حضرت امام را تشویق می‌کرد آموزش نظامی ببینند و حفاظت از جان امام را بر عهده آنها گذاشت که در همین رابطه تعداد زیادی از یاران امام در نجف و لبناندوره‌های نظامی دیده و از سال 1355.ش به طور کامل حفاظت از جان امام را بر عهد گرفتند.

سیدمصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوجگیری نهضت رهایی‌بخش فلسطین، تلاش فوق‌العاده‌ای به عمل آورد تا برادران روحانی خارج از کشور به پایگاه‌های فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند. خود ایشان هم با اسلحه سنگین دوره دیده بود و آن طور که خودشان نقل می‌کردند، حتی مجوز هدایت تانک را نیز داشتند. وی در منزل خود هم اسلحه‌هایی تهیه کرده‌بود و طلابی را که هنوز در مرحله ابتدایی و به پایگاه‌های فلسطین نرفته بودند در آن جا آموزش می‌داد. وی توجه ویژه‌ای به مبارزه مسلحانه داشت و از این که مسلمانان چرا آموزش نظامی نمی‌بینند اظهار تاسف و تاثر می‌کرد.

فعالیتهای ایشان سبب شد که در 21 خرداد 1348.ش به دنبال برانگیختن آیت‌الله العظمی حکیم بر ضد رژیم بعث، دستگیر و به بغداد برده شد، و رئیس جمهور وقت (حسن البکر) به او هشدار داد که اگر مردم را بر ضد این رژیم تحریک کند و با مخالفان رژیم عراق در ارتباط باشد، تصمیمی درباره‌تان می‌گیرم که ممکن است موجب ناراحتی پدرتان شود و جالب این که همین تهدید را سپهبد نصیری در سال 1342.ش کرده بود.

ترس از فعالیتهای سیدمصطفی عاقبت باعث شد که حکومت ایرانو عراق تهدیدشان را عملی کنند و تصمیمی را که قبلا گرفته بودند، به انجام رساندند و شب یکشنبه اول آبان 1356.ش سیدمصطفی را در حالی که 47 بهار از عمرش گذشته بود به طرز مشکوکی مسموم و به شهادت رسانند.

تالیفات شهید سید مصطفی خمینی:

  • القواعد الحکمیه (حاشیه بر اسفار)
  • کتاب البیع (دوره کامل مباحث استدلالی بیع در سه جلد(
  • مکاسبه محرمه (در دو جلد(
  • مبحث اجاره
  • مستند تحریرالوسیله
  • تعلیقه‌ای بر عروة الوثقی
  • تفسیرالقرآن الکریم (در چهار جلد که ناتمام می‌باشد(
  • تحریرات فی‌الاصول (از اول اصول تا استصحاب تعلیقی(
  • شرح زندگانی ائمه معصومین (ع) تا زندگانیامام حسین (ع(
  • کتاب الاصول
  • القواعد الرجالیه
  • کتابی در مبحث نکاح
  • حاشیه بر شرح هدایه، ملاصدرا
  • حاشیه بر مبداء و معاد ملاصدرا
  • حواشی بر وسیله النجاة آقا سید ابوالحسن اصفهانی
  • تطبیق هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامی
  • حاشیه بر خاتمه مستدرک

 



[1] .مشاهیر الدفونین , ص 357 .

 

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 12:22 عصر

زندگی‌نامه شیخ محمد حسین غروی معروف به علامه کمپانی

تاریخ ولادت : 2 / محرم / 1296 هجرى قمرى .

اساتید : شیخ حسن تویسرکانى و میرزا باقر استهباناتى و سید محمد فشارکى و و شیخ آقا رضا همدانى و و شیخ محمد کاظم آخوند خراسانى .

برخى از آثار : تحفة الحکیم , الأنوار القدسیة , الوسیلة .

تاریخ وفات : 8 / ذى حجة / 1361 هجرى قمرى .[1]

آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی از شاعران نامدار نیم قرن پیش ایران است که چون در میان اشعارش، همه نوع شعری اعم از غزل، قصیده، مرثیه و ارجوزه وجود دارد، او را «کمپانی»‌خوانده‌اند.

ولادت:
روز دوم محرم سال 1296 ق. آسمان کاظمین هم مانند دیگر شهرهاى مسلمان نشین، بوى کربلا و عطر عشق و عاشورا میداد. همزمانى این تولد مبارک با ماه حماسههاى همیشه جاوید حسینی، سبب شد که کودک کاظمین و مولود محرم "محمد حسین" نامیده شود.

تحصیلات:کودک کاظمین هنوز در فصل بهاران زندگى بود. تازه در باغ خرم حیات، نونهالى سرسبز بود که توانست هنر ظریف خط و خوشنویسى را آن هم در انواع گوناگون آن یاد گیرد. از آنجا که آن روزها هم چون روزگاران گذشته، صنعت خط از هنرهاى بدیع و چشمگیر بود، مهارت محمدحسین، آن هم در دوران کودکى وى را در میان آشنایان زبانزد ساخت. پدر هم که به استعداد درخشان فرزندش پى برده بود، با تمام توان وسایل تحصیل و ترقى او را در حوزه علمیه نجف فراهم ساخت تا این استعداد زلال و جوشان هر چه بهتر و بیشتر شکوفا گردد. محمدحسین در دهه دوم زندگى (در سال 1314 یا 1315 ق) بود که پا به حوزه بزرگ نجف نهاد و چیزى نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتى یکی پس از دیگرى پشت سر گذاشت و بزودى در حلقه درس بزرگترین اساتید حوزه آن روز شرکت جست.

اساتید:
1. شیخ حسن تویسرکانى
2. آیة الله سید محمد طباطبایى فشارکی
3. حاج آقا رضا همدانى
4. آیة الله آخوند خراسانى
5. حکیم محمدباقر اصطهباناتى شیرازى
6. شیخ احمد شیرازى

مشایخ روایی:
بزرگان بسیارى براى علامه غروى اجازه نامة روایتى نوشته‎اند که برای نمونه دانشمندان و اندیشوران زیرا را می‎توان نام برد:
1. بزرگ محدث معاصر حاج میرزا حسین نورى طبرسی، گردآوردنده مجموعه روایتى شیعه، مستدرک الوسائل.
2. آیة الله سید حسن صدرالدین موسوى معروف به صدر کاظمى نویسنده کتاب تأسیس الشیعه و...
3. میرزا محمد باقر اصطهباناتى شیرازی.
4. شیخ احمد شیرازى مشهور به "شانه ساز".
5. شیخ الشریعة اصفهانی.

تألیفات:
1. الاجتهاد و التقلید و العداله
2. الاصول على النهج الحدیث
3. الطلب و الارادة عند الامیة و المعتزلة و الاشاعرة، این سه کتاب در یک مجلد بزرگ با نام «بحوث فى الاصول» چاپ شده است.
4. چندین رساله در مباحث مختلف اصولی.
5. حاشیه بر رساله قطع شیخ انصاری.
6. نهایة الدرایه فى شرح الکفایة، در چهار جلد
7. کتاب الاجارة
8. صلاة الجماعة
9. صلاة المسافر
این سه کتاب هم بتازگى در یک مجلد با نام "بحوث فى الفقه" انتشار یافته است.
10. حاشیة کتاب المکاسب
11. حاشیه بر کتاب الطهارة شیخ اعظم انصاری.
12. چندین رساله فقهی.
13. سه منظومه درباره اعتکاف، روزه و نماز جماعت
14. الوسیلة توضیح المسائل به زبان عربی
15. ذخیرة العباد. توضیح المسائل فارسی
16. تحفة الحکیم.
17. رسالة فى اثبات المعاد الجسمانی
18. حاشیه بر اسفار ملاصدرا.
19. مکاتبات فلسفى و عرفانی، مجموعه‎اى است از 14 نامه در شرح و تحلیل دو بیت شعر از عطار نیشابوری
20. تفسیر قرآن این تفسیر که گویا نیمه تمام مانده تاکنون چاپ نشده است.
21. الانوار القدسیه مجموعه دل انگیزى از اشعار عربى آیة الله غروی است.
22. دیوان مفتقر، این کتاب که شعرهاى فارسى حکیم غروى را در خود گردآورده است با نام نامناسبى که هیچ برازنده ایشان نیست دهها بار چاپ شده و انتشار یافته است و این اشتباه از آنجا ناشى شده است که پدر شاعر حکیم و عارف حوزه نجف حاج محمد حسن اصفهانى معروف به معین التجار، کمپانى یعنى شرکت راه‎آهن بغداد - کاظمین را به عهده داشت و او بود که برای نخسین بار بانى این کار خیر گشت. از اینجا و تنها به همین علت است که دیوان اشعار فرزندش با نام «دیوان کمپانی» و نام آن حکیم الهى به نام «آیة الله کمپانی» معروف گشت. ولى چنانکه شمارى نقل کرده‎اند او از این اسم ناراضى بود و از شنیدن این کلمه بیگانه به سختى ناراحت می‎شد.
23. دیوان غزلیات یا مجموعه عارفانه‎ها


[1] .معارف الجرال , ج2 , ص263 و مرآة الشرق , ج1 , ص 655 .

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 12:16 عصر

شاگردان:

مکتب علامه نورى را چه در علم اصول و فقه و چه در حکمت و فلسفه باید از مکتبهاى بسیار پربرکت شیعه به حساب آورد. بر طبق تحقیقی حدود یکصد و پنجاه بزرگوار افتخار شاگردى در مکتب علامه غروى را داشتهاند. عجیب اینکه در میان شاگردان، از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفکر و نویسنده و عارف و واعظ و... را میتوان دید که همگى به نوعى به شاگردى غروی اصفهانى مباهات میکردهاند. اکنون ما تنها از بعضى از آنان نام میبریم: حضرات آیات:
1. سیدمحمد حجت کوه کمرى
2. سید حسین طباطبایى بروجردى
3. سید محمد هادى میلانى
4. سید ابوالقاسم خویى
5. سید عبدالاعلى سبزوارى
6. سید محمد کاظم موسوى حسینى
7. شیخ سلمان خاقانى
8. شیخ محمدتقى بهجت فومنی رشتی
9. حاج شیخ على محمد بروجردى
10. علامه سید محمد حسین طباطبایی
11. علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزى
12. شیخ محمدرضا مظفر
13. شیخ محمدحسین مظفر
14. محمد طاهر آل شیخ راضی
15. سید محمد حسین طباطبایى تبریزى
16. سید محمد هادى میلانی
17. سید ابوالقاسم خویی
18. میرزا یوسف ایروانی
19. شیخ اعتماد رشتی.

سخن بزرگان:
1. سیدمحمدهادی میلانی: شیعه در دویست سال اخیر فردی را با جامعیت مرحوم غروی اصفهانی به خود ندیده است. پس از وفات میرزای نائینی اعلامیه ای به امضای مرحوم ملکی و حضرات آیات آقای میلانی و آقای خویی به این مضمون انتشار یافت: بعد از مرحوم شیخ انصاری در این اواخر نظیر مرحوم غروی اصفهانی در روزگار تشیع پیدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظیر ایشان نیست.

2. سیدمحمدحسین طباطبایی: استاد بزرگ، حکیم خداشناس و فقیه پارسا و دایرمدار آسمان پژوهش و تحقیق، و سالک و مرزبان سلوک و دانش و تدقیق، سیخ محمدحسین اصفهانی غروی است که خدا مقام بلندش را بلندتر سازد.

3. ادیب محمدعلی اردوبادی: استاد بزرگ ما یکه سوار هر میدان بود از هر نظر بی نظیر می نمود و نسبت هر فضیلت به او مانند نسبت دندانه های شانه به شانه است. او در هر یک از دانش های حکمت، کلام، فقه، اصول، تفسیر، حدیث، شعر و ادب، تاریخ، معارف، اخلاق و عرفان به طور مساوی وارد بود و در هر کدام از ملکات برتری فضایل، روحیات کریمانه و کارهای نیکو و گسترده و فضیلت های توصیف شده او است. از جدیت شدید در عبادت، زندگی کردن در زهد، و شب زنده داری گرفته تا سجده های طول و دراز و ریاضت و تهذیب و محاسبه نفس، همه برای او یکی و مساوی بود و به هیچ وجه برای خدا، مشکل نیست که جهان را در یک فرد جمع نماید و حکمت نوری است که خدا در دل هر کس که سزاوار باشد می اندازد.

4. سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی: من در تاریخ تشیع، فیلسوفی متعبدتر از شیخ محمدحسین اصفهانی نمی شناسم، او عاشق عبادت و شیفته نماز و زیارت بود. به اهل بیت اطهار علیهم السلام ارادت ویژه ای داشت.

وفات:
پنجم ماه ذیحجه سال 1361 ق. روز دوشنبه بود که از فراز بارگاه قدس مولا على علیه السلام خبر وفات بزرگ استاد نجف به گوش همگان رسید. این خبر چنان نابهنگام بود که فضلا و دانشوران حوزوى را دچار تحیر غمبار کرد. بزرگ ادیب شیعی، علامه اردوبادی، سوگ سرودهاى را که در در گرامیداشت استادش گفته بود و رد زبان همگان ساخت مردم بویژه شاگردان و یاران و نزدیکان استاد که سخت از این فاجعة اندوهبار، آزرده و آشفته بودند بیتى از آن سوگواره دلسوز را به هم میخواندند و ناله میکردند. ادیب اردوبادى در آن بیت گفته بود: آری تشییع پیکر نابغه نجف و خادم صادق امام حسینعلیه السلام با نام و یاد حسین علیه السلام برگزار شد و در آستان قدس علوی، زیر ایوان طلاى مولا جنب مناره شمالى در مقبره کوچکى در کنار مقبره علامه حلى به خاک سپرده شد.

 



[1] .معارف الجرال , ج2 , ص263 و مرآة الشرق , ج1 , ص 655 .

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 11:57 صبح

آیت الله مقدس اردبیلی

ایوان طلا ( مناره جنوبى )

آیت الله شیخ احمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى .

محل ولادت : ــ روستاى نیار اردبیل .

اساتید : مشهورترین ایشان : مولا جمال الدین محمود .

برخى از آثار : مجمع الفائدة و و البرهان و زبدة الشیعة و شرح الهیات التجرید .

تاریخ وفات : ماه صفر سال 993 هجرى قمرى .

منابع : روضات الجنات , ج1 , ص 79 .

تولد و تحصیل
در قرن دهم هجری قمری در شهر اردبیل کودکی سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت . او بعد از رشد و شکوفایی و طی مراحل علمی و کسب کمالات معنوی و عرفانی به مرتبه ای از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید که پس از چهار قرن هنوز الگوی عالمان و پرهیزکاران است .
نامش احمد و فرزند محمد و از خانواده ای دوستدار اهل بیت علیه السلام بود. پس از رشد و گذراندن تحصیلات و کسب کمالات معنوی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جوار مرقد مطهر مولای متقیان امام علی علیه السلام به کسب علم و فضیلت پرداخت .
وی علوم نقلی و فقه را از محضر سید علی صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت . سید علی صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهید ثانی بود که استاد به وی علاقه فراوان داشت .(502)
وی همواره در جستجوی دانش بود و در طول عمر پربرکت خود از هیچ کوششی برای آموختن غفلت نمی کرد. هر جا که از وجود دانشمند و عالمی نشانی می یافت به خدمتش می شتافت و از علم و معرفت وی بهره می گرفت . به همین دلیل زمانی نیز برای استفاده از محضر فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامی جمال الدین اسد دوانی ) به شیراز مهاجرت کرد و مدتی نزد وی به تحصیل علوم عقلی مشغول گردید. او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه ای رسید که به ((مقدس )) شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگری علمی به اندازه ای تبحر داشت که به ((محقق )) معروف شد.
در گفتار بزرگان
وی از آن جمله عالمانی است که مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است . سید مصطفی تفرشی از معاصران محقق اردبیلی می نویسد: ((امرش ‍ در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند. او متکلمی فقیه و عظیم الشان و جلیل القدر و بلند منزلت و باورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود.))(503)
شیخ حر عاملی که خود از چهره ها و بزرگان دین و دانش است می نویسد: ((احمد بن محمد اردبیلی عالمی فاضل ، محققی عابد، مورد اطمینان و پارسا، عظیم الشان و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایی بود))(504)
علامه بزرگوار مجلسی می نویسد: ((محقق اردبیلی در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایی رسید و در میان عالمان متقدم و متاخر شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم ... کتب او دارای بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است .))(505)
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی می نویسد: ((شیخ اجل عالم ربانی فقیه محقق صمدانی معروف به محقق اردبیلی ... در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و کرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه ای رسید که توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبه ای رسید که به او مثل زده شود و به راستی اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلی کرده بر هیچ دیده پوشیده نیست )).(506)
مقدس اردبیلی و دربار صفوی
شاهان صفوی بنا به دلایل مختلف دینی و سیاسی و مصالح حکومتی ضمن احترام و تقدیس علمای دین از آنها در امور مختلف نظرخواهی می کردند. اگر چه این احترامها و تقدیسها بیشتر برای حفظ موقعیت خویش ‍ و به منظور برخورداری از حمایت و پشتیبانی جامعه شیعی بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند. از آن سو علما نیز از این موقعیت برای گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند و به واقع ارتباط آنان با پادشاهان صفوی نقشی انکارناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت به طوری که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع نشر و تبلیغ اندیشه های شیعی رواج فراوان یافت . و دانشمندان و بزرگانی چون محقق ثانی ، شیخ بهایی و علامه بزرگوار مجلسی با جهت دادن سیاستهای دربار صفوی به سمت ترویج و تبلیغ تشیع خدمات بی نظیری را برای اسلام و تشیع به انجام رساندند به طوری که این دوران یکی از دورانهای اوج گیری اندیشه های شیعی است .
مقدس اردبیلی نیز از جمله عالمانی است که در پرتو رابطه با دربار صفوی در گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهای فراوانی را به ثمر نشاند. هر چند که او به درخواست شاه عباس صفوی برای ترک نجف و مهاجرت به ایران پاسخ منفی داد. برای مصالح تشیع و شیعیان همواره به دربار صفوی تذکراتی می داد. تاریخ برخی از آن وقایع را نقل کرده است . (507)از جمله نوشته اند: زمانی یکی از کارگزاران دربار صفوی مورد غضب شاه عباس قرار گرفت و به مقدس اردبیلی پناه برد و او نامه ای به وی داد تا شاه از تقصیر او بگذرد. نامه مقدس اردبیلی به شاه عباس چنین بود:
((بانی ملک عاریت ، عباس ! بدان که چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید که حق - سبحانه و تعالی - از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد. بنده شاه ولایت :احمد اردبیلی))
این از شگفت نامه هایی است که در آن هیچ توصیف و تعریفی از شاه نشده و مقدس اردبیلی در آن خود را از پیروان و غلامان امام علی علیه السلام معرفی کرده است و نه از چاکران و غلامان شاه .
شاه عباس بدون تاخیر فرمان مقدس اردبیلی را اجرا کرد و پاسخی بدین گونه نوشت :((به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته ، به تقدیم رسانید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنید. کتبه کلب آستانه علی : عباس ))(508)
احیاگر حوزه نجف
سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا، از مقدس اردبیلی فقیه و عالمی کم نظیر ساخته بود و طولی نکشید که ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد. هنگامی که مقدس اردبیلی پا به عرصه فعالیتهای علمی و تبلیغی گذاشت نجف بسیار خاموش و بی تحرک بود و دانش پژوهان اندکی در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شکوه دوران شیخ طوسی بی بهره بود در این زمان احیاگری سراسر پاکی و فضیلت قیام کرد و با زهد خود به مقابله با کمبودها با تقوا و صبر خود به رفع کاستی ها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب کرد. آیت الله سید حسن صدر در این باره می نویسد: ((در زمان مقدس اردبیلی دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد. حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمی در آمد.))(509(
بر مسند تدریس
محقق اردبیلی در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزنده ای برای عالم تشیع انجام داد. وی پس از کسب علوم عالی بر کرسی تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمی را به شاگردان خویش تعلیم داد. او همان گونه که نفس خویش را تهذیب کرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات کتابهای درسی حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبی که فایده ای بر آن مترتب نبود پرهیز می کرد. او با نفس قدسی خود کسانی را برای جامعه بزرگ تشیع تربیت کرد که هر یک چهره ای برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشا آثار ارزنده ای برای عالم اسلام گردیدند. شاگردان برجسته وی را چنین برشمرده اند:
1.
شیخ حسن (متوفی 1011 ق .) فرزند شهید ثانی (مولف کتابهای معالم الاصول و المنتقی(
سید محمد (متوفی 1009) نوه دختری شهید ثانی ، معروف به صاحب مدارک
3>
میر فیض الله تفرشی
4>
عنایت الله کوهپایه ای ، ترتیب دهنده برخی از کتابهای رجالی
5>
ملا عبدالله شوشتری (متوفی 1012(


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ